تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

مجله موفقیت و کامیابی یک وبسایت و فروشگاه اینترنتی با محوریت آموزشی میباشد. این مجله در زمینه خودهیپنوتیزم و شناسایی و تغییر عادات و رفتارهای نامطلوبی که ریشه در اعماق باورهای ما دارند، فعالیت میکند.تمامی محصولات این فروشگاه، دانلودی و در قالب کتاب الکترونیکی یا فایل صوتی و ویدیویی میباشد.


دسته بندی سایت

محبوب ترین ها

پرفروش ترین ها

برچسب های مهم

آمار بازدید سایت

پیوند ها

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 10
  • بازدید دیروز : 9
  • بازدید کل : 38010

فایل های سابلیمینال مسیج (Subliminal Message) چه هستند و چگونه عمل میکنند؟


فایل های سابلیمینال مسیج، پیام ناخودآگاه یا زیرآستانه‌ای، فایل های صوتی هستند که به واسطه همکاری آهنگسازان و روانشناسان متخصص در برنامه ریزی ضمیرناخودآگاه ساخته می شوند. فایل های سابلیمینال حاوی پیام های غیر آشکار در قالب موسیقی می باشند که ضمیر هوشیار یا خودآگاه شما قادر به درک مفهوم این پیام ها نمی باشد بنابراین فایل های صوتی سابلیمینال مسیج با غیر فعال کردن ذهن هوشیار یا همان ضمیرخودآگاه مستقیما به ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کرده و مجددا ذهن ناهوشیار را برنامه ریزی می کند.

 

وقتی شما شروع به شنیدن این فایل می کنید متوجه ایجاد تغییرات در ذهن و باورها و عملکردتان می شوید و به تدریج که فایل ها را بیشتر می شنوید پذیرش پیامهای سابلیمینال در ضمیر ناخودآگاه و غیر هوشیار افزایش می یابد و تاثیرات آن در دنیای اطرافتان عمیقتر و قویتر می شود.

مزیتی که فایل های سابلیمینال مسیج نسبت به دیگر روش های برنامه ریزی ضمیرناخودآگاه دارد، این است که می توانید در هر شرایطی و حتی زمانی که مشغول به کارهای دیگر هستید نیز به این فایل ها گوش داده و کاملا اتوماتیک نتایج دلخواه خود را کسب کنید. برای اینکه بتوانید از این فایل های قدرتمند نتیجه بگیرید تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که به این فایل های حرفه ای گوش داده تا اتوماتیک وار، بقیه ی پروسه برای شما رخ دهد و به راحتی نتیجه ی مطلوب و مورد نظر خود را کسب نمایید.

به محض اینکه به فایل های سابلیمینال که برای برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه طراحی شده گوش می دهید فرصت های ثروت آفرین در غالب انسان های جدید و یا پیشنهاد کار جدید و یا یک ایده راه اندازی کسب و کار جدید و یا هر موقعیت جدید دیگری نمایان می شود در این مرحله شما باید آمادگی پذیرش جریان مربوط به آن فایل را داشته باشید و با پیگیری و دست به عمل زدن خواسته خود رو دریافت کنید توجه داشته باشید که اگر دست به عمل نزنید طبیعتا نتیجه ای نمی گیرید. توجه داشته باشید که شما با گوش دادن مرتب به فایل های سابلیمینال به خوبی در موقعیت دریافت جریان مربوط به آن فایل قرار می گیرید و جریان ثروت به شکل های مختلفی در زندگی و پیرامون شما نمایان می شود و حالا نوبت شماست که آن را دریافت کنید این مرحله همان مرحله دریافت در قانون جذب می باشد که باید از سوی شما انجام شود بنابراین با شروع گوش دادن به این فایل ها به موقعیت ها و پیشنهادات و افراد جدیدی که وارد زندگی شما می شوند دقت داشته باشید و مطمئن باشید این پدیده ها توسط قانون جذب و قدرت ضمیر ناخودآگاه وارد زندگی شما شده است پس با توجه و اقدام موثر خواسته خود را دریافت نموده و لذت ببرید.

 

آیا تا به حال شده که رفتار، عادت، طرز فکر یا باور به خصوصی داشته باشید که دوست داشته باشید به راحتی و در کمترین زمان ممکن آن را تغییر دهید؟ این رفتار، باور، طرز فکر و ... می تواند هر موردی باشد که از آن لذت نمی برید ولی واقعا دوست دارید که این شرایط و حالت به خصوص را تغییر دهید...

 

 

 

فایل های صوتی subliminal message تقریبا عملکردی مشابه فایل های خود هیپنوتیزم و هیپنوتراپی دارند، اما یک تفاوت عمده بین این دو محصول وجود دارد! فایل های هیپنوتراپی ( خود هیپنوتیزم کلامی) و فایل های subliminal message (فایل های فاقد کلام) هر دو بر ناخودآگاه اثر دارند و با تلقیناتی که به ناخودآگاه دارند باعث ایجاد تغییرات مطلوب و پایدار در فردی که تمرینات هر دوره را دنبال می کند، می شوند، اما هر یک از این فایل ها به شیوه ای کاملا متفاوت به ناخودآگاه نفوذ کرده و تغییرات مطلوب را رقم می زنند... .

 

در فایل های هیپنوتراپی و خود هیپنوتیزم، فردی که تمرین را دنبال می کند ابتدا وارد حالت خلسه و آرامش عمیق ذهنی و جسمی شده و سپس تلقینات مورد نظر به صورت مستقیم به ناخودآگاه وی داده می شود و با استفاده از تکنیک های هیپنوتراپی و با تکرار جلسات، تلقینات در ناخودآگاه وی تثبیت می شود، اما فایل های subliminal messageاینگونه عمل نمی کنند، فایل های subliminal message تلقیناتی که قرار است به ناخودآگاه ارسال شود را در قالب نت ها و بیت های موسیقی به ضمیر ناخودآگاه می رساند، به عبارت دیگر در استفاده از فایل های subliminal message نیازی نیست که ابتدا وارد حالت خلسه شوید تا تلقینات به ضمیر ناخودآگاه وارد و در آن تثبیت شود، بلکه چون تلقینات به زبان نت ها و بیت های موسیقی طراحی، نوشته و اجرا شده، صرفا برای ضمیر ناخودآگاه قابل درک و تشخیص است و اطلاعات و تلقینات مطلوب، به راحتی در قالب زبان موسیقی به ضمیر ناخودآگاه تحویل داده می شود. بنابراین با تکرار گوش دادن به فایل های subliminal message به راحتی می توانید ذهن خود را با موردی که فایل برای آن طراحی شده، هم فرکانس و هم مدار کنید.

 

مزیتی که فایل های subliminal message نسبت به فایل های هیپنوتراپی دارد، این است که می توانید در هر شرایطی و حتی زمانی که مشغول به کارهای دیگر هستید نیز به این فایل ها گوش داده و کاملا اتوماتیک نتایج دلخواه خود را کسب کنید. می توانید در حین رانندگی، انجام کارهای خانه، مطالعه، مراقبت از کودکان، زمانی که در محل کار مشغول به کار هستید، یا حتی در حال پیاده روی و انجام تمرینات ورزشی نیز به این فایل ها گوش داده و عالی از تمرینات نتیجه بگیرید.

 

برای اینکه بتوانید از این فایل های قدرتمند نتیجه بگیرید، هیچ نیازی نیست که به پروسه ی بسیار پیچیده ای که در طراحی این نوع فایل ها دخیل است، آگاهی داشته باشید. تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که به این فایل های حرفه ای گوش داده تا اتوماتیک وار، بقیه ی پروسه برای شما رخ دهد و به راحتی نتیجه ی مطلوب و مورد نظر خود را کسب نمایید.

 

 

 

 اثرات این امواج بر شخص شنونده

 

 

 

  1. بالا رفتن قدرت خلوص تمرکز ذهنی
  2. به هر چیزی فکر میکنید میتوانید آن را تجربه نمایید
  3. جذب اهدافی که در ذهنتان با تردید و شک همراه است
  4. هیچ اعتیادی در فرد شنونده ایجاد نمیکند
  5. تجربه حوادث مطلوب و ثبات مثبت اندیشی
  6. تجربه آرامش درونی و کنترل ذهن خود

 

یادآوری مهم:

 

ماهیت ساختن این امواج جدید برپایه شبیه سازی ذهنی شنونده است و در پس زمینه این موج شخص سازنده در فریم های افتان و خیزان موج، کلمات کلیدی جذب خواسته را تکرار کرده است که شما در مرحله ابتدایی نمیشنوید. این موضوع یک دانش کاملا تخصصی است. حتما در حین گوش دادن به این موج در مورد اهداف و خواسته های خودتان تفکر کنید و بعد از مدتی متوجه خواهید شد که چه رویدادهای جالبی در زندگی تان رخ خواهد داد.

 

 

 

ثروتمندانه خرج کن!!


اگر به صحبت ھای افراد مختلف گوش بدی و به اونچه میگن توجه کنی متوجه میشی که حالت ذھنی ای که بر اغلب اونھا غالبه ذھنیت فقیره. بسیاری از افراد متأسفانه این طرز فکر رو دارن که زمانی که دارن ناداشته ھا و کمبودھای زندگیشون رو میشمارن و راجع به به اونھا صحبت میکنن در حقیقت دارن خیلی منطقی رفتار میکنن و حقایق زندگیشون رو میبینن، اما ھرگز اینگونه نیست. این افراد با این کار صرفاً دارن باورھای محدودکنندهای که دارن رو به نمایش میذارن.

تمام اونچه تک تک رخدادھای زندگی تو رو تعیین میکنه باورھاییه که داری و زمانی که فردی ذھنیت فقیری داشته باشه تمامی اونچه بر افکارش غالبه رو به عینه در تمامی جنبه ھای زندگیش مشاھده میکنه. وقتی که فردی به اونچه که نمیخواد، به اونچه که نداره و به ھر اونچه که حس بدی بھش میده توجه و تمرکز میکنه طبق قانون جذب موارد بیشتری از این کمبودھا و نداری ھا رو به زندگیش جذب میکنه.

اما میدونی اینجا چه رازی وجود داره که خیلی ھا بھش توجه نمیکنن؟

قانون این رو میگه برای ساخت یک زندگی مالی ایده آل و مرفه باید بدونی که در حال حاضر کجا ھستی و در چه شرایطی قرار داری و مھمتر اینکه قراره در ادامه به کجا برسی، تا با استفاده ی از قوانین حاکم بر جھان ھستی این مسیر رو طی کنی و به مقصد نھایی که خلق اھدافت باشه برسی. اما رازی که اینجا وجود داره اینه که ھرگز نباید توجه و تمرکزت رو به جایگاه فعلیت و جایی که در حال حاضر در اون ھستی بدی، بلکه لازمه در ھر لحظه نگاھت به مقصد باشه و مدام خودت رو چک کنی که چقدر به مقصد نزدیکتر شدی و چگونه میتونی سریعتر و راحتتر به مقصد تعیین شده برسی و ھدفت رو خلق کنی.

آیا افرادی دور و برت ھستن که در ھر موردی بدترین ویژگی ھا رو میبینن؟ اگه بحث کسب و کارشون باشه فقط نق میزنن و ایراد میگیرن. اگه بحث درس و دانشگاه باشه مدام به زمین و زمان و استاد و دانشگاه گیر میدن...

اگر نگاھی به زندگی شخصی و حرفهای این افراد بکنی میبینی که در ھر شرایط اقتصادی و اجتماعی مدام وضع این افراد بدتر و بدتر میشه و واقعاً اینطور به نظر میرسه که زمین و زمان با ھاشون دشمنه!

میدونی علت چیه؟ مدار ناصحیح و باورھای محدودکننده! چون قانون زندگی قانون باورھاست و چون این افراد خودشون رو اسیر این باورھای محدودکننده و غلط کردن ھیچ روش و تکنیک جدیدی رو ھم تست نمیکنن چون پیشاپیش باور کردن که اونھا ھم جواب نمیده .... تا به حال خیلی سعی کردم که به چنین افرادی کمک کنم تا از حصار باورھای منفیشون بیان بیرون تا طعم زندگی مرفه و لذت بخش روچنین افرادی کمک کنم تا از حصار باورھای منفیشون بیان بیرون تا طعم زندگی مرفه و لذت بخش رو بچشن اما تا زمانی که خود فرد نخواد تغییر کنه ھیچکس نمیتونه بھش کمک کنه چون این سخن خداست که اِن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغروا بانفسھم ....

دوست خوبم این نکته طلایی رو به یاد داشته باش که داشتن دنیایی از ثروت، عشق، سلامتی و ... صرفاً به یک ذھن ثروتمند برمیگرده و کمبود عشق و سلامتی و ثروت و پول صرفاً به یک ذھنیت فقیر

بدون انتظار بازگشت ببخش!!!


وقتی که بیغرض به قوانینی که به کسب پول و ثروت حاکمه نگاه کنی شاید یک مقدار برات تعجب برانگیز باشه، چون میبینی افراد که پول و ثروت دارن مدام بر دارایی ھاشون افزوده میشه و افرادی که درگیر مشکلات مالی ھستن ھمواره و در ھر برھه ای از زندگیشون در حال دست و پنجه نرم کردن با این مشکلات ھستن.

میدونی علت چیه؟

اینجا یک راز بسیار مھم وجود داره که افراد ثروتمند از اون آگاھی دارن ولی افرادی که وضع مالی خوبی ندارن ھیچ اطلاعی از این راز طلایی ندارن. افراد ثروتمند میدونن که اگر به دنبال پول بدوی، پول و ثروت ازت فرار میکنه، افراد ثروتمند میدونن که پول و ثروت باید در جریان باشه و نباید تحت ھیچ شرایطی جلوی این جریان گرفته بشه.

این رازیه که اغلب افراد ھیچ اطلاعی از اون ندارن، برای ھمین ھیچگاه در مدار ثروت و فراوانی قرار نمیگیرن و در نتیجه ثروت رو در زندگی تجربه نمیکنن. اکثر افراد فکر میکنن که یک منبع ذخیره سازی پول ھستن، فکر میکنن که اگر پولی به دستشون رسید باید مثل چسب بھش بچسبن. اما واقعیت اینه که اگر چنین کاری بکنی پول و ثروت ازت فرار میکنه...

اگر دوست داری که ثروتمند بشی ھرگز نباید جلوی جریان ثروت رو بگیری.

اجازه بده مثالی بزنم...

فرض کن در یک خیابان شلوغ در حال تردد ھستی. اتوموبیل ھایی که در این خیابان در حال حرکت ھستن پول و ثروت ھستن. اگر به وسط خیابان بری و سعی کنی که این پولھا رو جمع آوری کنی چیزی جز بی نظمی و ھرج و مرج ایجاد نکردی.

به طریق مشابه اگر سعی کنی که چراغ راھنمایی و رانندگی اون خیابان رو روی حالت قرمز متوقف کنی تا پول ھای بیشتری رو ذخیره کنی با این کار صرفاً روند رفت و آمد رو به صورت کلی مختل کردی.

رازی که اینجا وجود داره اینه که برای ثروتمند شدن ھیچ لزومی نداره که اختلالی در این مسیر ایجاد کنی بلکه میتونی این جریان ثروت رو به ھر سمتی که میخوای ھدایت کنی تا به این واسطه تمامی رویاھا و آرزوھات به واقعیت زندگیت تبدیل بشه.

افراد ثروتمند به خوبی با این تکنیک آشنایی دارن. اونھا می دونن که پولی که در جریانه یک ابزار بسیار قدرتمند به حساب میاد، در حالی که پولی که راکده و صرفاً ذخیره شده اتفاقی که براش می افته اینه که ھر روز از ارزشش کاسته میشه.

اما علت این امر چیه؟

علت اینه که تمام چیزھایی که شنیدیم و تمامی افرادی که میشناسیم به ما گفتن راه ثروتمند شدن صرفاً ذخیره کردن پوله و دقیقاً به ھمین علته که ما مفھومی به نام حقوق بازنشستگی داریم و یا خیلی از افراد مبلغی رو برای روز مبادا ذخیره میکنن. این رفتارھا لزوماً عادتھای بدی نیستن اما باور این مطلب و قرار گرفتن در این حالت ذھنی که تنھا راه و صحیحترین راه به سوی کسب ثروت این روشه، اشتباه محضه.

به محض اینکه قدرت جادویی ھدایت جریان ثروت رو ببینی، به وضوح برات مشخص میشه که پلن ھای ذخیره سازی پول به تنھایی نمیتونه تو رو به جایی که میخوای ببره و زندگی ای که دوست داری رو برات بسازه.

منظور من از این توضیحات چیه؟ دقیقاً میخوام به کجا برسی؟

میخوام این نکته رو بدونی که تا زمانی که حالت ذھنیت رو تغییر ندی و خودت رو از شر باورھای نادرست و محدود کنندهای که درباره ی پول و ثروت داری خلاص نکنی مدام ھمین آشه و ھمین کاسه، ھر کاری ھم که بکنی چون ھنوز در مدار ثروت قرار نگرفتی خبری از استقلال مالی نیست و این مطلب ھیچ ارتباطی با درآمدت ھم نداره، صرفاً به مداری ربط داری که در اون قرار گرفتی، به باورھا و حالت ذھنی ای که داری، برمیگرده...

 

ھمه ما افرادی رو میشناسیم که به نیمه ی ماه نرسیده حقوقشون به اتمام میرسه و نمیدونن تا پایان ماه چگونه باید زندگیشون رو بگذرونن ... ھیچ فرقی نمیکنه که ماھی 400 ھزار تومن درآمد داشته باشن یا ماھی 20 میلیون تومن ... روال زندگیشون ھمینه چون در مداری قرار گرفتن که تمرکزشون به کمبودھاست و به جای اینکه روی خودشون کار کنن تا به یک آھنربای قدرتمند پول و ثروت تبدیل بشن مدام به دنبال پول میدون ...

دوست من ازت میخوام که بیشتر روی این موضوع فکر کنی و حتما نظرت رو برای من کامنت کنی

شاد و ثروتمند باشی

 

چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟


چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟

آیا تا کنون اشخاص موفقی را تحسین کرده اید که به نظر میرسد آنچه را میخواهند در اختیار دارند؟ این اشخاص را میبینید که در جلسات تجاری و میهمانی های اجتماعی با اطمینان خاطر و اعتماد به نفس بالا حرف میزنند. این افراد کسانی هستند که بهترین مشاغل را از آن خود کرده اند.

اما زود قضاوت نکنید!

بسیاری از آنها از شما باهوش تر و با استعدادتر نیستند... از شما بیشتر درس نخوانده اند... حتی جذاب تر از شما هم نیستند... با این حساب موضوع چیه؟ بعضی از افراد میگن که اوها این ویژگی ها رو به ارث بردن و یا از بخت و اقبال زیادی برخوردارن و ...

خیلی خوبه که این جور آدما درباره تفکراتشون تجدید نظر کنن.

علت موفقیت این اشخاص اینه که در روابط خود با سایر انسان ها از مهارت های بیشتری برخوردارن.

میدونی دوست من کسی به تنهایی به اوج نمیرسه!

اونهایی که به نظر میرسه به همه خواسته هاشون رسیدن، افرادی هستن که طی سالهای متمادی دل و ذهن صدها نفر رو به دست آوردن تا به اونها در همه فعالیت های خود کمک کنن.

خیلی ها پای نردبام به کسانی که تا پله های آخر اون صعود کردن نگاه میکنن و میگن: اونا آدم های خودخواهی هستن. مثلا وقتی بازیگرهای بزرگ دوستی شان را مشمول حال اونا نمیکنن و یا در کار تجارت با اونا همکاری نمیکنن و یا حتی عشقشون رو از اون ها دریغ میکنن، اونها رو به باند بازی متهم میکنن و میگن که اونا به این گروه و آن گروه وابستگی دارن.

افرادی که مرتب شکایت میکنن، هرگز متوجه نیستن که تقصیر خودشان بوده که مورد بی اعتنایی واقع شده اند. هرگز متوجه نمیشن که این خودشون بودن که روابطشون رو تیره و تار کردن یا دوستشون رو بهم زدن و همه این کارها رو از اون جهت انجام دادن که راه برقراری ارتباط درست رو نمیدونن. این افراد بر این باورند که آدم های موفق کیسه هایی پر از ترفند دارن، معجزه ای در کارشون وجود داره که میتونه اونها رو به موفقیت برسونه.

اما ترفند و راهکار اونا چیه؟

اونا چه ماده ای رو دارن که دوستی رو محکم تر میکنه؟

از چه هنری برخوردارن که روی اذهان تاثیر میذاره؟

چه جادویی رو میشناسن که در اثر اون دیگران عاشق آنها میشن؟

از چه کیفیت هایی برخوردارن که رییس ها اونها رو استخدام میکنن و بهشون ترفیع رتبه میدن؟

دارای چه منش و ویژگی هایی هستن که مشتری ها دوباره به سراغ اونا میان؟

چه دارایی هایی در اختیار دارن که مردم از اونها خرید میکنن و از رقباشون خرید نمیکنن؟

و ....

دوست من خبر خوب اینه که درحال تهیه کتاب الکترونیکی هستم که در اون تو رو با بسیاری از این راهکارها آشنا میکنه... راهکارهایی 100% تضمینی و تست شده که میتونی با استفاده از اونها به کمال و اونچه در زندگی میخوای، برسی.

دوست من حتما در خبرنامه سایت عضو شو تا اولین کسی باشی که این کتاب الکترونیکی بسیار عالی به دستت میرسه.

موفق و ثروتمند باشی

 

چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟
انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۵

برچسب های مهم

چرا تغییر کردن سخته؟


همه ی ما در جوونی مون به نوعی پروگرم شدیم و می دونیم که مسیر کلی زندگی ما به چه سمتیه و چه محدودیت هایی داریم. هیچکس به ما نگفته که مثلا " تو وکیلی میشی و سالی 300 میلیون تومن درآمد داری" یا " تو نجار میشی و سالی 20 میلیون درآمد داری". بلکه با توجه به تجربیات و اطلاعاتی که از والدینمون و دیگران در طول سال های سال دریافت کردیم، یک تصویر ناخودآگاه ذهنی از فردی که باید باشیم، درآمدی که شایستگی و توان داشتنش رو داریم، میزان جذابیتی که داریم و به طبعش اینکه همسر ما چقدر می تونه جذاب باشه و ... رو در ذهن خودمون شکل می دیم.

اگر در هر لحظه ای از زندگی، در هر کدوم از این حیطه ها، به دستاورد ها و موفقیتهایی بیشتر از محدودیت های ذهنی ای که برای خودمون قائل شدیم برسیم، سر و کله ی خود تخریبی پیدا می شه تا ما رو به همون مسیر قبلی، همون روش زندگی قبلی، برگردونه.

علت اینکه این اتفاق می افته اینه که ذهن ما نمی خواد ما آسیب ببینیم یا احساس ناراحتی داشته باشیم و رنج ناشی از قرار گرفتن در یک موقعیت ناشناخته که محدودیت های قبلی ما رو نقض می کنه رو حس کنیم.

علت اصلی وجود عاملی به نام خود تخریبی، محافظت و مراقبت از ماست تا ما رو در یک حالت ایمن قرار بده، و یا ما رو به خاطر نقض الگو ها و پروگرمینگ والدینمون و یا سایرین تنبیه کنه. اون ما رو به اتاق خوابمون میفرسته چون بد بودیم... هم بازی های ما رو از ما میگیره چون بد بودیم... درسته که این جمله ها بعضی از ما رو به یاد کودکی هامون میندازه... اما ما، هنوز هم مثل بچه ها زندگی می کنیم... و فکر می کنیم که این محیطه که داره ما رو کنترل می کنه، و به همین دلیل هنوز هم که هنوزه تنبیه می شیم.

پس اولین نکته ای که تا اینجا یاد گرفتیم اینه که عاملی به نام هومیو استیسیس یا خود تخریبی در ما هست که یک سکه دو روئه. یک روی اون ما رو تنبیه می کنه و روی دیگه اون با نگه داشتن ما در منطقه امن و راحتی فعلی مون، سعی می کنه تا از ما محافظت کنه.

راجع به این موضوع فکر کنید. اگر بیشتر از انتظاری که از خودتون دارید و باورش کردین پول در بیارین، هومیو استیسیس فورا دست به کار میشه تا این حالت جدید و ناشناخته رو از بین ببره و شما رو به روال زندگی قبلی برگردونه، به همین دلیل شما شغل پردرآمدی که به تازگی به دست آورده بودی رو از دست میدی و اخراج میشی... چرا؟ چون به طور کاملا اتفاقی و ناگهانی شرکت تصمیم میگیره تعدیل نیرو کنه... یا به فروشگاه های مختلف میری و حسابی خرید می کنی... چرا؟ چون خرید کردن با مزه است!!! باحاله! اما چیزایی میخری که اصلا به دردت نمی خوره و شاید یک بار هم ازشون استفاده نکنی.

اگه یه مقداری از اضافه وزنت رو از دست بدی، یادت میاد قبلا که لاغر تر بودم فلان مشکل واسم پیش اومد، و ناخودآگاه توی ذهنت یه لینک بین لاغری و اتفاق بد میسازی که لاغر شدن= وقوع مجدد اتفاقات بد... واسه ی همین دوباره رو میاری به فست و فود و...

اگر بخوای سیگار رو ترک کنی، خوب باید با اون همه استرسی دست و پنجه نرم کنی که باعث شده بیای سراغ سیگار! خوب، دلیلی هم که به خاطرش اومدی سراغ سیگار کشیدن، رهایی از این همه استرس بوده دیگه، پس به خودت میگی: اگه ماه دیگه سیگار رو ترک کنم خیلی بهتره...

برای این خود تخریبی ها مدام استدلال میاری و توجیه می کنی و با این کار ناخودآگاه جلوی موفقیتهای خودت رو میگیری و همیشه یه روال زندگی ثابت رو میگذرونی.

چیزی که اینجا داره واقعا اتفاق می افته اینه که شما مدام به جایی برمیگردی که در ذهنت احساس می کنی بهش تعلق داری،جایی که در اون احساس راحتی می کنی، جایی که واست شناخته شده است و بهش عادت کردی و دقیقا واسه ی همینه که می خوای تغییر کنی، اما نمیشه!

این دقیقا مثل همون بیت شعریه که میگه " گیرم که به اجبار بری اسب چمشوت لب چشمه/ تا میل و عطش نیست در او من چه کنم بر سر چشمه"... اگه ذهن شما برای رسیدن به هدفی که دارید پروگرم نشده باشه و همون پروگرم قبلی خودش رو داشته باشه، شما به چشمه میرسی ولی هرگز اجازه ی آب خوردن رو به خودت نمی دی... فرصت های بی نظیری واست ایجاد میشه اما با بی توجهی از کنارش رد میشی، چون ذهنت آماده نیست. چون ذهنت واسه ی موفقیت پروگرم نشده، و تا دوباره پروگرمش نکنی همین آشه و همین کاسه! به صورت ناخودآگاه تمام این فرصت هایی که می تونست موفقیت، ثروت و شادی شما رو تضمین کنه رو از بین می برید تا در همون جایی بمونید که احساس راحتی می کنید، جایی که ذهن شما احساس می کنه شایسته اونه.

تمامی این مسایل و مشکلات به خاطر نحوه ی پروگرم شدن ذهن ماست که به اشتباه پروگرم شده. هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم راه حل بسیار ساده و راحتی برای حل این مشکل داره.

هیپنوتیزم مجددا ذهن شما رو پروگرم و برنامه ریزی می کنه تا این موانع رو از بین ببره. افرادی که فکر می کنن اونها هیپنوتیزم نمیشن، یا اصلا نیازی به هیپنوتیزم و خودهیپنوتیزم ندارن کافیه نگاهی به دور و اطرافشون بندازن. تمام زندگی اونها و هر چیزی که در زندگی اونهاست وابسته به هیپنوتیزمه. همه چیز: همسر اونها، شغلشون، مسائل عاطفی اونها، اتوموبیلشون، پول و سرمایه ای که در حساب های بانکیشون دارن، وام و بدهی هایی که دارن، دوستای اونها و ... همه چیز! اونها اینطوری پروگرم شدن که به سمت افراد و موقعیت های به خصوص و از پیش تعریف شده ای متمایل بشن و به محض رسیدن به چنین موقعیت ها و افرادی اونها رو بپذیرن. اگر ما واقعا دوست داریم جنبه ی به خصوصی از زندگیمون رو تغییر بدیم، اول از همه باید ذهنمون رو آماده ی پذیرش این تغییر کنیم و گرنه به جایی بر میگردیم که واسه ی اون پروگرم شدیم. جایی که منطقه ی امن و راحتی ماست، جایی که احساس می کنیم بهش تعلق داریم.

دقت کردین چرا بعضی افراد خیلی سخت و شدید تلاش می کنن تا وارد دانشگاه بشن و مدرک بگیرن و دقیقا یک قدم مونده به نتیجه گرفتن متوقف می شن؟ هزار و یک اتفاق می افته که نتونن مدرکشون رو بگیرن. ازدواج می کنن، پول کم میارن، درگیر کسب و کارشون میشن و ... اصلا منطقی به نظر نمی رسه! آخه چرا؟!

اگر شما واقعا چیزی رو بخوای و احساس کنی که شایستگی داشتنش رو داری، حتما راهی واسه ی به دست آوردنش پیدا می کنی. اما مساله اینجاست که از درون باید باور کنی که شایستگی داشتن این خواسته ات رو داری و باید ذهنت رو واسش پروگرم کنی، و اگر از درون نپذیرفته باشی سر و کله ی هومیو استیسیس و خود تخریبی پیدا میشه و متوقفت می کنه... چون داری باورها و محدودیت های قبلی رو نقض می کنی.

دقت کردین بعضی افراد مدام وارد رابطه های عاطفی میشن ولی هیچ کدوم از این رابطه ها به ازدواج ختم نمی شه؟ واقعا دوست دارن که ازدواج کنن ولی نمیشه! اغلب علت چنین اتفاقی اینه که ذهن اونها طوری برنامه ریزی شده که هر رابطه ای که ممکنه به ازدواج ختم بشه رو با نوعی خود تخریبی از بین ببره تا از رنج جلوگیری کنه. این برنامه ریزی ذهنی می تونه به خاطر این باشه که این فرد یک ازدواج نا موفق رو در بین دوستان و آشنایان خودش دیده و نا خودآگاه در ذهنش این لینک ذهنی رو ساخته که ازدواج = رنج بردن، و چون ذهن تلاش می کنه او رو از هر نوع رنجی محافظت کنه دست به این خود تخریبی ها می زنه و تمامی این فرصت های عالی رو از بین می بره.

واقعیت امر اینه که خود تخریبی یا هومیو استیسیس اصلا قصدش این نیست که به شما ضربه بزنه و علیه شما کار کنه، بلکه سعی می کنه شما رو در یک حالت ایمن و مطمئن نگه داره. مشکل اصلی اینجاست که وقتی که سن ما بیشتر میشه و یک سری چیزهایی رو به صورت خودآگاه می خوایم، چون ما قبلا به صورت ناخودآگاه پروگرم شدیم که اون چیزها رو نداشته باشیم، نمی تونیم به اهداف و خواسته هامون برسیم.

و این دقیقا همون جاییه که هیپنوتیزم می تونه به ما کمک کنه. ضمیر نا خودآگاه به راحتی می تونه مجددا پروگرم بشه. به جای اینکه فقط به ذهن استدلالی و ضمیر خودآگاهتون اکتفا کنید و تصمیم بگیرید که من پول بیشتری می خوام... یه همسر ایده آل می خوام... می خوام سالم و تندرست باشم و... روش بسیار قدرتمند تری وجود داره که اگر از اون در زندگی خودتون استفاده کنید می تونید این برنامه های ذهنی قدیمی رو دور بریزید و اونها رو با برنامه ی جدید و موثر جایگزین کنید.

اگر ویندوز کامپیوتر شما مثلا ویندوز 98 باشه، لازمه که ویندوز کامپیوترتون رو آپدیت کنید و یه ویندوز جدید تر، مثلا ویندوز سون یا ایت رو نصب کنید. شما با آرزو کردن یا دعا کردن یا حتی وانمود کردن به جایی نمی رسی... باید بری و ویندوز رو عوض کنی، اون بخش های منسوخ و باطل شده ی برنامه های ویندوز رو حذف کنی و جدید ترین و قدرتمند ترین برنامه های موجود رو جایگزین کنی. و کامپیوتر ذهنی شما هم دقیقا به همین شیوه کار می کنه، شما باید ذهنت رو مجددا پروگرم کنی تا بتونی به اهداف و خواسته هات برسی و در زندگی رو به جلو حرکت کنی.

شما می تونید از موانع و محدودیت ها بی اطلاع باشید و به موفقیت های بزرگی برسید. توانایی های شما واقعا نا محدوده. به محض اینکه ذهنتون رو مجددا پروگرم کنید می تونید از قید تمام این محدودیت ها و کاستی ها رها بشید و آزاد و رها زندگی کنید. بدون محدودیت و غیر قابل باور برای بقیه!

چرا تغییر کردن سخته؟
انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۵

برچسب های مهم

دلایل ترسیدن


ترس ها و در کل مکانیزم ترس به این علت در انسان طراحی شده تا محافظ او باشد. مثلا اگر تجربه ای ناخوشایند یا خاطره ی بدی از دریا داشته باشید، ذهن شما ممکن است باعث ترس شما از دریا شود. شانس و احتمال اینکه مجددا چنین خاطره و تجربه ی بدی در آب برای شما رخ دهد بسیار ناچیز است، اما ذهن شما نمی خواهد که در این باره کوچکترین ریسکی انجام دهد. ضمیر ناخود آگاه اینگونه برنامه ریزی شده که از هرگونه رنج و دردی اجتناب کند، و در این مثال ذکر شده بعد از آن اتفاق ناخوشایند آب و دریا در ذهن شما به عنوان عاملی برای درد و رنج تلقی می شود.

فرض کنیم شما قبلا رابطه ی عاطفی ای داشته اید که شریک شما عملکرد چندان مناسبی نداشته و به شما خیانت کرده است. شاید شریکتان به شما گفته بوده که به دیدار دوستانش می رود ولی بعدها متوجه شده اید که این خیانت دقیقا در همان موقع اتفاق افتاده است.

ضمیر ناخود آگاه دقیقا مشابه کامپیوتر کار می کند و این دو عامل را به هم لینک می کند. ( که مثلا به دیدن دوستان رفتن = خیانت کردن) جالب اینکه حتی ممکن است شما از این پروسه ی لینکینگ ذهنی هیچ اطلاعی نداشته باشید، اما به محض اینکه در هر رابطه ی عاطفی ای قرار می گیرید و شریک شما می گوید که می خواهد به دیدن دوستانش برود... حدس بزنید چه اتفاقی می افتد؟!

ضمیر ناخود آگاه شما به صورت اتوماتیک به شما هشدار می دهد که مشکلی در راه است. در صورتی که ممکن است واقعا هیچ مشکلی در راه نباشد اما یکی از وظایف ضمیر ناخود آگاه این است که از ما در مقابل هر گونه درد و رنجی محافظت کند تا از لحاظ احساسی و جسمی در امان بمانیم.

جالب تر اینکه این سینگال ارسالی از ضمیر ناخود آگاه به قدری قدرتمند ظاهر می شود که در یک چشم به زدن تمام وجود شما را آماده ی مقابله با این خطر می کند. و متاسفانه طبق قانون انتظار، که شما انتظار هر چیزی را که داشته باشید در زندگی تان رخ می دهد، یک واقعه ی بد دیگر را برای خود رقم می زنید.

البته واقعا باید خدا را به خاطر داشتن چنین توانایی ذهنی ای سپاس گفت... چون علت وجود این پروسه محافظت ما از انواع خطرهاست تا به قول معروف از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم. اما مشکل اصلی اینجاست که در بسیاری از موارد این برنامه ریزی ها و شرطی شدن ها برای ما مشکل آفرین می شود. و باعث می شود که بارها و بارها یک اتفاق ناخوشایند در زندگی ما رخ دهد و یا از فرصت های بی نظیری که می تواند در یک چشم به هم زدن زندگی ما را متحول کند غافل بمانیم و در زندگی درجا بزنیم. چون دریا همیشه به معنی خطر نیست! گردش با دوستان همیشه مشکل آفرین نیست! و متاسفانه تا زمانی که این برنامه های ذهنی مان را تغییر ندهیم، یا از تمامی افراد و موقعیت هایی که ذهن ما به آنها برچسب ترسناک و خطرناک می زند دوری می جوییم و یا اگر هم دل به دریا بزنیم و مجددا به سراغ این افراد و موقعیت های دارای برچسب خطر برویم بازهم همان اتفاقات ناخوشایند و دردناک برای مان رخ می دهد، چون ما فقط به چیزهایی می رسیم که ذهنمان برای آن پروگرم شده است.

کمی راجع به این موضوع فکر کنید...

دلایل ترسیدن
انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۵

برچسب های مهم

مراحل 11 گانه آموزش خود هیپنوتیزم ساده


مراحل 11 گانه آموزش خود هیپنوتیزم ساده

( Relaxation )

مقدمه:

هیپنوتیزم به دو صورت خودهیپنوتیزم و دگرهیپنوتیزم قابل اجرا است. از فواید هیپنوتیزم می‌توان درمان بسیاری از ناراحتی‌های روانی را نام برد. بخصوص در هنگام خودهیپنوتیزم، که شخص می‌تواند به‌وسیلهٔ تلقین، تغییرات مثبتی را در کردار و روحیات خود پدید آورد. البته خود هیپنوتیزم دارای خطراتی هم هست؛ به این صورت که اگر بدون آگاهی و اطلاعات کافی و با روش‌های نادرست انجام پذیرد، می‌تواند اثرات بسیار مخربی بر روی روان انسان به دنبال داشته باشد . در ادامه روشی ساده و بسیار موثر را تشریح میکنیم که شما با استفاده از این روش می توانید تجربه ای زیبا از قرار گرفتن در خلسه هیپنوتیزمی را تجربه کنید.

تعلق و وابستگی به جسمانیت وعادت کردن به آن، دلیل بسیاری از مشکلات روحی یا حتی از دست دادن لذتهای بی نهایتی است که خداوند امکان تجربه آن را به بشر داده است... لذا اولین مرحله و گام در رسیدن به عالم آرامش و در واقع رسیدن به او، رها شدن از جسم و قطع تعلقات است.

مقاله زیر آموزش ساده ترین نوع خود هیپنوتیزم به عنوان Relaxation، مقدمه ای برای کنترل ذهن، راز اصلی تمرکز قوا و حذف تنش های غیر ضروری و زیانبار بدن است.

مراحل یازده گانه:

 

1- ( شروع خواب مصنوعی )

مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام روی صندلی ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم تنظیم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسی عمیق بکشید و 15 ثانیه نگهدارید سپس با شماره 9 بیرون دهید و همینطور الی آخر... در ضمن تصور کنید لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگین تر می شود.

2- ( رها سازی پاها )

ابتدا پای راست خود را از انگشتانش تا کمر (یا تا زانو) در ذهن مجسم کنید . آن را احساس کنید و در ذهن خود تصور کنید که تمام اجزای آن مثل خمیر شل، گرم و سنگین شود؛ سنگین سنگین ،این کلمه را 5 بار تکرار کنید ؛ وارد جزئیات شوید و سعی کنید به ترتیب عمل کنید یعنی به خود القا کنید که پای راستتان تا کمر از نوک انگشتان، پاشنه پا، کف پا، ساق پا، ران و ... همه و همه شل، سنگین و گرم شده اند بعد همینطور پای چپ (برای اینکار می توانید در ذهن خود 5 بار به پاهایتان دستور بدهید که آرام سنگین و گرم شو و بگویید لحظه به لحظه پاهایم گرمتر و سنگینتر و شل تر می شوند. احساس سه کلمه گرم، سنگین و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنید).

3- ( رها سازی تنه )

یک نفس نیمه عمیق و آرام بکشید و همه بدنتان را رها کنید. حالا عضلات شکم، سینه، سرسینه ها و پهلوها را رها کنید؛ تصور کنید تمام قسمتهای بدنتان شل شده اند لذا این قسمتها را، راحت، آسوده، شل، سنگین و گرم شده باور کنید، می توانید 5 بار ذهنی بگویید از کمر تا کتفم شل و سنگین شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر می شود. (به تصویر کشیدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده ای مثل خمیر یا هر ماده ای که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسیار کمکتان می کند)

4- ( رها سازی دستها )

منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان می باشد؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنید، دقیقا مانند مراحل قبل؛ یعنی تصورکنید تمام اجزای دست مورد نظر شل و سنگین شده. بهتر است از نوک انگشتان شروع کنید و 5 بار به خود بگویید دست چپم شل و سنگین شده است، آرام و رها.

5- ( رها سازی کتفها و بازوها )

کتفها و بازوهایتان را شل، سنگین و بدون هیچ انقباضی قرار دهید (همانطور که با اعضای قبلی رفتار کردید)، می توانید تصور کنید همینطور که بازوهای شما سنگین، شل و گرم می شوند به تدریج مثل خمیری نرم ، روان به سوی پاهایتان در جریان است.

6- ( رها سازی سر )

حال نوبت عضلات گردن، فک، چانه، صورت، لبها، گونه ها، پیشانی، گوشها، ماهیچه های زیر چشم و موها رسیده است. تصور کنید اختیار این قسمتها دست شما نیست و همه شان شل ، گرم ، سنگین و مایع شده اند؛ رهایشان کنید و در ذهن ببینید صورتتان آرام و آسوده شل شده است.

7- ( چسباندن پلکها )

اکنون تصور کنید پلکهایتان شدیداً به هم چسبیده اند ، یعنی تصور کنید آنها را با قویترین چسب دنیا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنید که نمی توانید چشمهایتانرا باز کنید آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهایشان کنید .

8- ( پاکسازی آلودگیها )

در این مرحله در ذهن و خیال خود تصور کنید هوایی زلال و شفاف (ترجیحا قابل رویت) به درون ریه هایتان می فرستید به طوریکه این هوا علاوه بر ریه ها ، به تمام سلولها و اتمهای اجزای دیگربدن نیز وارد شده و همه عضلات داخلی و ماهیچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف می کند و به همین دلیل هوای وارد شده سیاه رنگ می شود ؛ پس در بازدم، آن رنگ سیاه که در واقع بیماریها ، نقطه ضعفها ، ناراحتی ها و مشکلاتتان است بیرون می رود. این تنفس شامل دم پاک و بازدم سیاه رنگ را مرتب تکرار کنید و تصور کنید که با بیرون رفتن تنشها و بیماریها به صورت دود سیاه، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر می شوید و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نیز کمتر می شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک می شوند و در واقع تمام سلولهای بدنتان را پاک و تمیز و جوانتر شده می بینید.

9- ( افزایش کیفیت آرامش )

تصور کنید کنار دریا در ساحلی بسیار زیبا یا کنار رودخانه ای جنگلی یا در باغی سرسبز و آرام یا روی تشکی نرم و لطیف یا قایقی راحت در وسط اقیانوسی آرام زیر گرمای مطلوب خورشید ونسیم خنک پرطراوتی (و خلاصه هر مکان و فضای آرامشبخشی که بودن در آنجا را دوست دارید )دراز کشیده اید ؛ احساس کنید که نسیم دریا یا صدای آب شما را آرام و آرامتر می کند ، خورشید به صورت حرارتی مطبوع بر شما می تابد و بدنتان را نوازش و گرم می کند. حالا در ذهن بگویید لحظه به لحظه آرامتر می شوم، دستهایم، پاهایم،کمرم، سینه ام، شکمم، عضلات صورتم همه سنگین و سنگین تر می شوند. دست چپم، سنگین شده سنگین سنگین، دست راستم شل و آرام شده سنگین سنگین، گرم گرم؛ هر نفسی که می کشم مشکلات، تنشها، بیماریها و انقباضها از بدنم حذف میشود و من آرام و راحتم ، پاهایم، سینه ام و سرم سنگین و گرمند ، من راحتم من آرامم. در اوج نشاط وآرامش، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و امیدوار. (دقت کنید که تکرار این کلمات و تصور کردن دوباره اجزای بدن به صورتی آرام در افزایش کیفت آرامش شما بسیار مهم است).

10- ( تلقین خواسته ها)

این مرحله، مرحله تلقین دقیقتر آمال، خواسته ها و آرزوهاست است؛ هر چه می خواهید و هر آرزوئی که دارید به صورت جمله ای کوتاه در ذهن خود بیان کنید. مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر می شوم یا من در درسها یا کارم موفق هستم ،یا من ثروتمندم ،یا من سالمم . حتما این جملات را به زبان حال (نه اینکه از این به بعد می خواهم باشم)و با ساختاری مثبت بیان کنید (ازکلمات منفی و کلمه نه خودداری کنید). جملات را چندین بار تکرار کنید و تصور کنید که به هدف خود رسیده اید. دوستان را ببینید که برایتان شادمانی می کنند، صداها را بشنوید که به شما تبریک می گویند، افراد و دوستان شما را در بغل کرده می بوسند و موفقیت تان را تبریک میگویند، احساس بسیار بسیار خوبی دارید.

11- ( بیدار شدن از خواب مصنوعی )

آرام آرام از 1 تا 10 بشمارید، با هر شماره تنفس را تندتر کنید کوتاه و سریع، و به خود بگویید وقتی به 10 رسیدم چشمهایم را باز می کنم، شاداب و سر حالم، کاملا با نشاط و سرحال، خوشحال و پر انرژی. انگشتان پای راست را تکان بدهید، آنگاه انگشتان پای چپ،ساق پای راست و ساق پای چپ؛ رانها را به حرکت درآورید؛ پاها را بالا بیاورید؛ دستهایتان را تکان دهید؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنید، تکان بخورید، شاد و سر حال چشمها را باز کنید و بعد از 30 ثانیه بنشینید با این عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال می کنید. (تذکر مهم اینکه در مرحله 11 حتما با تلقین معکوس، حالت سنگینی و کرختی بدنتان را حذف کنید مثلا بگویید پای چپم سبک شده، دمایش عالیست و راحتم، همچنین حتما تلقین کنید من بعد از بیداری شاد و سرحال و پر انرژی می شوم، تمام اعضای بدنم در حالت عادی راحتتر و پر انرژی اند.)

نکاتی بیشتر:

 

* تقسیم کردن بدن به اجزای بیشتر بدین منظور است که عمل تن آرامی به آسانی امکانپذیر شود. زیرا مغز فرمانهای جزئی را سریعتر از فرمانهای کلی به اجرا می گذارد. پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنید تا به مرحله مفید و موثر تن آرامی برسید.


* مثالها ، ترتیب و جملاتی که در این مراحل آورده شده بود بی شک ثابت نیستند؛ بخصوص در مراحل 8، 9 و 10 تا آنجا که می توانید قوه تخیلتان را به کار بگیرد. طبیعتا پس از انجام یکی دو بار می توانید متناسب سیستم روحی، جسمی و نیازهای خود آنها را تغییر دهید و سعی کنید تمام مراحل را برای خود سفارشی(Customize)کنید.


* با توجه به تکنیکهای NAC (علم تداعی عصبی شرطی ) در ابتدای مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادی می کنید در ذهن خود تصور کنید مثلا دست چپتان را مشت کرده اید . بعدها در مواقع ضروری ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشین و محیطی شلوغ یا پرتنش که شما این کار یعنی مشت کردن دست چپتان را انجام دهید و چشمهایتان را ببندید، بلافاصله احساس آرامش می کنید و امواج آلفا ، مغز شما را شاد می کنند.


* در ضمن ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نیست که آنها را به زبان بیاورید بلکه باید طوری بیان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فریاد کند.


* می توانید جملات مورد نظر را با تنظیم زمانبندی مناسب ،همراه موسیقی ای ملایم بر روی یک نوار کاست ذخیره کرده و از آن در حین انجام دادن مراحل استفاده کنید.


* مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه برای عوض کردن اجتماع یا آدمهای اطرافتان نیست بلکه روشی است تا شما را با روحتان آشتی دهد و قدرتهای نامتناهی ای که خداوند متعال در اختیارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسیله آنها بتوانید در برابر محیط ، موقعیتها، فرصتها و افراد پیرامونتان بهترین تصمیم و عکس العمل را به کار بندید ...

چه کسانی قادر به انجام هیپنوتیزم هستند؟


بسیاری از افراد فکر می کنند که علم هیپنوتیزم یک علم خاص است که فقط افراد خاصی می توانند آن را یاد گرفته و اجرا کنند. آنها تصور می کنند برای انجام هیپنوتیزم باید قدرت مرموز و خاصی داشت و هیپنوتیزم را کلا یک علم خارق العاده می دانند که از عهده ی هر کسی بر نمی آید. اما واقعیت چیست؟ آیا شما هم می توانید هیپنوتیزم را فرا بگیرید و انجام دهید؟ با ما همراه باشید.

آیا می توان هیپنوتیزم (Hypnotism) را هم ماند سایر علوم یاد گرفت؟ آیا دوست دارید هیپنوتیزم بیاموزید؟ چه کسانی می توانند هیپنوتیزم یاد دهند؟

هیپنوتیزم یک علم است که مانند سایر علوم، هر فردی می تواند آن را بیاموزد ولی عمل کردن و استفاده صحیح و مناسب از آن، یک هنر است. به عنوان مثال، هرکسی می تواند از پیانو صدا در بیاورد ولی تنها تعداد کمی هستند که در استفاده ماهرانه از پیانو استادند. در مورد هیپنوتیزم نیز همین گونه است. یادگرفتن مقدار پراکنده ای از این علم و هیپنوتیزم کردن تعداد کمی از افراد حساس کار راحتی است ولی استفاده صحیح و مناسب از این علم علاوه بر لزوم واقف بودن به علم پزشکی، نیاز به صبر زیاد و یادگیری و مهارت دارد. استفاده از هیپنوتیزم به ویژه برای رفع مشکلات پزشکی باید کاملاً محدود به افراد پزشک و واجد صلاحیت باشد که این علم را به خوبی و نزد مراجع ذی صلاح آموخته باشد. وی باید همچنین هوش و استعداد کافی برای خلاقیت و استفاده از روش مناسب جهت هیپنوتیزم کردن بیمار داشته باشد.

واقف بودن به علم پزشکی برای فرد هیپنوتیزم کننده بسیار ضروری است. متأسفانه افراد غیرحرفه ای و آنها که بیشتر به جنبه نمایشی هیپنوتیزم می پردازند افرادی هستند که از علم پزشکی بی بهره اند. این افراد می توانند یک بیماری را تشخیص دهند و تنها به درمان و رفع علایم بیماری بدون توجه به علت آن می پردازند که می تواند بسیار خطرآفرین باشد. به عنوان مثال، یک سردرد می تواند در نظر اول بسیار ساده باشد ولی شاید علل مهمی نظیر بیماری فشارخون، بیماری های کلیه و یا حتی سرطان های مغزی موجب آن شده باشد. یک هیپنوتیزم کننده غیرحرفه ای نمی تواند متوجه وجود و یا احتمال این بیماری ها شود و تنها می تواند درد (سردرد) بیمار را برطرف کند. انجام این کار شاید حتی با یک جنایت برابری کند چرا که در این مورد، درد یک علامت هشداردهنده است و برطرف کردن آن به بیمار اجازه می دهد تا پیشرفت کرده و تحت تشخیص و درمان قرار نگیرد و فرد بیمار تا مراحل انتهایی چیزی را حس نکند و شاید حتی به مرگ بیمار منجر شود.

افراد غیرحرفه ای به جای آنکه سختی فراگیری علم طبابت را بکشند و فهم صحیحی از موضوع داشته باشند، فقط مقدار اندکی از علم هیپنوتیزم را می آموزند و به امور پزشکی نیز می پردازند که می تواند خطرآفرین باشد. در نظر داشته باشید که هیچ فردی با مطالعه یک کتاب ساده جراحی نمی تواند جراح شود همان گونه که با خواندن چند کتاب ساده و سطحی نیز نمی توان علم هیپنوتیزم را به طور تمام و کمال فراگرفت. اینکه شما به یک فرد غیرحرفه ای اجازه بدهید شما را هیپنوتیزم کند مثل این است که به یک قصاب اجازه بدهید تا آپاندیس شما را عمل کند!

همان گونه که گفته شد، استفاده از هیپنوتیزم در پزشکی باید صرفاً محدود به پزشکانی باشد که در این علم کاملاً خبره بوده و واجد صلاحی هستند. چنین پزشکی باید اعتماد به نفس و صبر فراوانی داشته باشد. چند کلمه حرف، یک نگاه، تون صدا و یا ژست کمک می کنند تا یک پزشک وارد متوجه شود که چه روشی جهت انجام هیپنوتیزم در آن فرد مناسب تر است و چگونه باید هیپنوتیزم شود. علاوه بر این، در برخی موارد که بیماری از منابع انجام هیپنوتیزم را مناسب نمی دانند نظیر برخی مشکلات روانی، ترس و یا برخی اختلالات شخصیتی، یک پزشک وارد می تواند بهترین تصمیم را با توجه به تشخیص بیماری فرد اتخاذ کند.

● تاریخچه هیپنوتیزم

هیپنوتیزم از زمان های بسیار دور مورد استفاده قرار می گرفته است. با ورق زدن سرگذشت نیاکانمان موارد بسیاری یافت شده اند که به ما می گویند آنها به خوبی از هیپنوتیزم آگاه بوده اند. حتی یکی از حجاری های به دست آمده از یک قبر باستانی در شهر تبس (Thebes) واقع در مصر، یک روحانی را در حال هیپنوتیزم کردن بیمارش نشان می دهد. این علم از مصر به یونان، روم باستان و هند گسترش یافت و در قرون بعدی توسط پزشکان و دانشمندان مختلف مورد بررسی قرار گرفت.

اما نخستین تلاش وافر علمی در این زمینه را یک پزشک اتریشی به نام فرانز آنتون مسمر (Mesmer) در اواخر قرن ۱۸ انجام داد. مسمر عقیده داشت که یک جریان مغناطیسی در تمام کائنات وجود دارد که در حالت تعادل است. وی عقیده داشت که هرگونه ناهنجاری در بالانس و تعادل مناسب این جریان در بدن انسان می تواند موجب بیماری شود.

در ادامه، مسمر از آهن ربا جهت درمان بیمارانش استفاده کرد و موفقیت های زیادی را کسب کرد. به عقیده مسمر، استفاده از آهن ربا می توانست موجب بهبود تغییر حاصل آمده در جریان مغناطیسی در داخل و یا خارج بدن بیمار شود. پس از بررسی ها و تجربیات بیشتر، مسمر متوجه شد اثراتی که از آهن ربا انتظار دارد را می تواند با استفاده از عوامل غیر مگنتیک و حتی با تکان دادن دستانش ایجاد کند. وی تئوری اش را اصلاح کرد و این طور نتیجه گیری کرد که این اثرات در واقع به دلیل یک نوع مغناطیس انسانی هستند.

پس از مسمر دانشمندان دیگر راه وی را ادامه دادند و با این فرآیند بیشتر آشنا شدند. مبدع اصطلاح هیپنوتیزم یک پزشک انگلیسی بود به نام جیمز برید که در اواسط قرن ۱۹ در مورد کارهای مسمر مطالعه می کرد. وی متوجه شد که با استفاده از نگاه خیره ثابت می توان یک حالت شبیه خلسه در فرد ایجاد کرد و سپس اصطلاح هیپنوتیزم را جهت شروع هنر و علم القاء حالت خلسه به فرد ابداع کرد. هیپنوز یک لغت یونانی است به معنای خواب. دکتر برید در ابتدا تصور می کرد هیپنوتیزم در واقع همان القای خواب است و به همین دلیل اسم هیپنوتیزم را بر آن نهاد ولی به زودی متوجه شد که هیپنوز خواب نیست و با خواب معمولی متفاوت است و حتی سعی کرد که اسم هیپنوتیزم را عوض کند ولی این اسم بر روی این علم باقی ماند. برید بسیار تلاش کرد تا هیپنوتیزم را به عنوان فرآیندی که ازنظر علمی قابل بررسی و مطالعه است، معرفی کند.

در طی قرن ۱۹ استفاده های زیادی از علم هیپنوتیزم شد ازجمله آنکه بسیاری از عمل های جراحی موفقیت آمیز با استفاده از حالت بی حسی به وجود آمده در آن انجام شد ولی با کشف کلروفرم، القا بی هوشی با استفاده از هیپنوتیزم کم کم فراموش شد.

تحقیقات در مورد هیپنوتیزم توسط محققان و پزشکان مشهوری نظیر الیوستون، شارکو، بینه، فروید و پاولوف ادامه یافت. در خلال جنگ های جهانی، هیپنوتیزم جهت درمان خستگی های روحی ناشی از جنگ و نیز آسیب های روانی بسیار مورد استفاده قرار گرفت. پس از جنگ جهانی دوم، دانشمندان متوجه موارد استفاده بیشتر از علم هیپنوتیزم در درمان های بالینی شدند و بدین ترتیب هیپنوتیزم کم کم جای پای خود را در عالم پزشکی محکم کرد و حدود 40 سال پیش اولین مرکز آموزش هیپنوتیزم در ایران توسط استاد کابوک بنا نهاده شد .

● هیپنوتیزم چیست؟

شاید این طور به نظر برسد که هیپنوتیزم در واقع همان خواب است ولی تمام بررسی های علمی نشان داده اند که حالت خلسه ایجاد شده در هیپنوتیزم بیشتر شبیه به حالت بیداری است تا یک خواب معمولی.

در واقع، هیپنوتیزم حالتی است مابین خواب و بیداری.

برای فهم بهتر موضوع بایستی در نظر داشته باشید که چنانچه شخص در حالت خواب معمولی باشد، نمی تواند همانند یک فردی که هیپنوتیزم شده به محرک ها پاسخ دهد. چنین فردی چنانچه با وی حرف بزنید جواب نخواهد داد ولی فرد هیپنوتیزم شده می تواند خوب بشنود و جواب دهد. علاوه بر این، در خواب معمولی شخص از محیط اطرافش آگاهی ندارد ولی فرد هیپنوتیزم شده می داند که دقیقاً در کجا قرار دارد و از اتفاقاتی که روی می دهند باخبر است. همچنین در خواب معمولی رفلکس های بدن نظیر رفلکس زانو و نیز ضربان قلب و تنفس کاهش می یابند حال آنکه کارکرد قلب و ریه در فرد هیپنوتیزم شده شبیه به حالت بیداری است.

در واقع هیپنوتیزم بر اساس استفاده از سه مؤلفه تمرکز، انفکاک پذیری (که در آن ذهن هوشیار از ذهن نیمه هوشیار جدا می شود) و تلقین پذیری است، بیمار در یک حالت هوشیاری تغییریافته (حالت خلسه) قرار می گیرد و شخص هیپنوتیزم کننده تلقینات لازمه را به بیمار می دهد. این حالت خلسه می تواند به صورت خفیف و سبک (light)، متوسط (Medium) و یا عمیق و شدید (deep) باشد.

در حالت خلسه خفیف و متوسط، بسیاری از افراد می توانند به راحتی حرف زدن اطرافیان را شنیده و اتفاقاتی را که در طی هیپنوتیزم روی می دهند، به خاطر بیاورند به طوری که شاید حتی فکر کنند که هیپنوتیزم نشده اند! فقط در حالت خلسه عمیق است که فرد پس از بیداری اتفاقاتی را که در طی حالت خلسه برایش روی داده اند به خاطر نمی آورد. برخلاف باور عمومی، جهت ایجاد تلقین در هیپنوتیزم یک حالت خلسه سبک کاملاً کافی است.

بسیاری شاید عقیده داشته باشند باید خلسه عمیق ایجاد شود تا تلقین پذیر شوند، در حالی که بر اساس بررسی ها، یک حالت خلسه سبک به ویژه در درمان های پزشکی که از هیپنوتیزم استفاده می شود، کاملا کافی است. یک تصور اشتباه که در جامعه وجود دارد این است که هیپنوتیزم با اراده مرتبط است. عده ای تصور می کنند که چنانچه شخصی هیپنوتیزم شود، این موضوع نشان دهنده اراده ضعیف وی خواهد بود. باید خاطرنشان کرد که هیپنوتیزم هیچ گونه ارتباطی با اراده ندارد. در واقع هیپنوتیزم هیچ گونه ارتباطی با اراده ندارد. در واقع هیپنوتیزم بیشتر با قوه تخیل شما سروکار دارد تا اراده و قوه تخیل شما را تقویت کند.

قوه تخیل از اراده شما بسیار قوی تر است و اراده همیشه تابع تخیل شماست. به عنوان مثال، چنانچه شما بخواهید یک کاری را انجام دهید ولی فکر کنید که نمی توانید، قطعاً نخواهید توانست که آن کار را انجام دهید، زیرا قوه تخیل، اراده شما را تحت تأثیر قرار داده و شما را از انجام آن کار منع می کند. پس همان گونه که ملاحظه می کنید، چنانچه شخصی شما را هیپنوتیزم کند به معنی آن نیست که شما اراده ضعیفی داشته اید که هیپنوتیزم شده اید، بلکه نشانه آن است که قوه تخیل قوی تری دارید. در واقع دانشمندان معتقدند که هرچه قوه تخیل و نیز هوش فرد بیشتر باشد، هیپنوتیزم پذیری وی نیز راحت تر خواهد بود.

یک باور غلط دیگر این است که شاید شما فکر کنید فرد هیپنوتیزم کننده می تواند شما را به انجام هر کاری که دلش می خواهد وادار کند!!

این تصور اشتباه بیشتر در اثر دیدن شعبده بازها و یا افرادی که به طور غیرحرفه ای به هیپنوتیزم پرداخته و چنین ادعایی را دارند ایجاد می شود. حال آنکه واقعیت کاملا خلاف این موضوع است. بر اساس تحقیقات و واقعیات علمی، تلقین پذیری فرد تا جایی ادامه دارد که برخلاف اصول و ریشه های اخلاقی و وجدانی فرد نباشند.

به عنوان مثال، چنانچه فرد هیپنوتیزم کننده از کسی که هیپنوتیزم شده است بخواهد که کفشش را دربیاورد، وی این کار را خواهد کرد ولی اگر از آن شخص خواسته شود که تمامی لباس های خود را دربیاورد، وی قطعاً با انجام این کار مخالفت خواهد کرد و آن را انجام نخواهد داد زیرا ریشه های اخلاقی و وجدان فرد انجام این عمل را صحیح و مطابق منطق و عقل نمی دانند مگر آنکه آن بیمار یک آدم پاک و بااخلاقی نباشد!

در حالت بیداری معمولی مغز از افکار مختلف پر شده است بنابراین یک تلقین نمی تواند موِثر باشد و اثر بسیار ضعیفی خواهد داشت. ولی وقتی فردی هیپنوتیزم می شود، مغزش بیشتر متمرکز شده و تلقین پذیرتر می شود به طوری که وقتی به حالت معمولی برمی گردد، هر قسمت از مغز می تواند که تلقین را حس کرده و مطابق آن فکر کند. البته حالت تمرکز ۱۰۰ درصد در خلسه خیلی عمیق به دست می آید و اکنون شاید متوجه باشید که چطور می توان عمل جراحی بر روی بیمار هیپنوتیزم شده انجام داد بدون آنکه احساس درد کند، در واقع در تمرکز ۱۰۰ درصد تمامی تمرکز مغزی متوجه القائات و تلفیق های فرد هیپنوتیزم کننده است بنابراین متوجه درد نخواهد شد.

خوشبختانه جهت اهداف پزشکی و درمانی، ۱۰۰ درصد تمرکز لازم نیست. چنانچه فقط ۵۱ درصد از مغز بتواند تمرکز کرده و تلقین پذیر باشد، می تواند ۴۹ درصد باقی مانده را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. حال باید متوجه شده باشید که چطور یک حالت خلسه سبک در صورت بکار گیری تکنیک مناسب برای اهداف پزشکی کاملا کافی است. با توجه به مسائل گفته شده، می توان گفت که هیپنوتیزم در واقع یک احساس تمرکز شدید و وضعی همراه با کاهش میزان آگاهی نسبت به محیط بیرونی است.

در مراحل خلسه خفیف و یا متوسط، شما تمامی جزئیات حالت خلسه را به خاطر می آورید به طوری که شاید حتی فکر کنید که هیپنوتیزم نشده اید؛ زیرا حتی در حالت خلسه عمیق، فرد همه چیز را می شنود و از اتفاقاتی که در دور و برش می افتد باخبر است ولی با توجه به آنکه فراموشی پس از خلسه عمیق شایع است، آنچه را که شنیده فراموش خواهد کرد.

هیچ گاه تصور نکنید که یک فرد هیپنوتیزم کننده یک قدرت شیطانی داشته و می تواند شما را به هر کاری وادار کند. وجدان شما در حالت خلسه با انجام اعمالی که منافی با اصول اخلاقی و انسانی هستند جدا مخالفت خواهد کرد.

مختصری در مورد میلتون اریکسون و هیپنوتیزم اریکسونی


ميلتون اريكسون بنيانگذار تراپي استراتژيك و برنامه ريزي ذهني مي باشد كه سيستم روان درماني او را هيپنوتيزم اريكسوني مي نامند.

 

milton_erickson

مي توان گفت وي در جهت حل مشكلات بيماران از استراتژي و محرك هايي استفاده مي كرد كه در زمان او كاملاً جديد بود
برخی از تفاوت های مهم هيپنوتيزم اريكسونی، با اشكال ديگر هيپنوتراپی عبارتند از:


1.عدم ضرورت آوردن اطلاعات ناخودآگاه به خودآگاه فرد

2.استفاده از هرآنچه كه مراجع با خود به جلسه درمان می آورد،حتی مقاومت او برای هيپنوتيزم شدن و درمان

3.استفاده از تلقينات غير مستقيم به جای تلقينات مستقيم

4.تاكيد بر روشهای تلقينی كه بر زمينه و موقعيت ايجاد هيپنوتيزم تكيه دارند.

از آنجا که موتور رفتاری همه ما ضمیر ناخود آگاه است، ضمیر ناخود آگاه پس از دریافت اطلاعات از محیط یا کسب تجربه، رفتاری را در فرد بنیان می گذارد. گاه این رفتار موجب ناراحتی شخص را فراهم می کند و رفتار مورد نظر تبدیل به یک رفتار نامطلوب می شود.

در هیپنوتیزم اریکسونی اعتقاد بر آن است که ضمیر ناخود آگاه را در وضعی قرار دهیم تا خود به یکباره بر رفتار نامطلوب گذشته، خط بطلان بکشد و رفتار جدید و مطلوبی را جایگزین آن کند و تنها در این صورت است که رفتار جدید در یك فرد به صورت پایدار باقی می ماند. از این رو هیپنوتیزم اریكسونی جزو "درمانهای استراتژیك" یعنی درمانهایی است كه به تغییر ناگهانی مراجع بر اساس دریافت درمانگر از وضعیت او می اندیشد.

اریکسون اعتقاد دارد که ذهن ناهشیار همواره در حال شنیدن است و بنابراین تلقین ها چه در حالت خلسه و چه در حالت طبیعی اثر خود را بر روی ناهشیار می گذارد. بیمار ممکن است به مطالب تلقین شده کاملا آگاه باشد یا برعکس کاملا از وجود آن ها بی خبر باشد. او می خواست بداند که آیا بیمار در حین درمان به تلقین های غیرمستقیم پاسخ می دهد و ممکن است ناهشیار در فرایند درمان حضور داشته باشد. بدین ترتیب اریکسون به جای این که به بیمار بگوید الان در حال به خلسه رفتن هستی، می گوید الان می توانی یاد بگیری چگونه با آرامش کامل به حالت خلسه بروی. با این کار به آزمودنی خود فرصت می دهد تلقین هایی را بپذیرند که با آن ها راحت تر هستند و انجام هیپنوتیزم با آرامش کامل و در طول مکالمه انجام می شود. به همین علت است که به کار اریکسون هیپنوتیزم پوشیده می گویند. همچنین اریکسون در هیپنوتیزم خود از واژه های ملایم و غیرمستقیم استفاده می کرد. مثلا به جای این که بگوید تو سیگاری نیستی می گفت تو می توانی دیگر سیگار نکشی.

 

دکتر " میلتون اریکسون " در دنیا عمدتا به عنوان درمانگر ارشد هیپنوز طبی شناخته شده است. نوشته های او در هیپنوتیزم راجع به روشهای ایجاد خلسه، فعالیتهای آزمایشی در زمینه بررسی احتمال و محدودیت تجارب هیپنوتیک، و تحقیق روی ماهیت روابط بین هیپنوتراپ و سوژه حائز اهمیت است. نکته ای که کمتر شناخته شده است آنکه دکتر اریکسون، تجربه ای خاص در روانکاوی دارد. هر چند که همه او را یک هیپنوتراپیست مجرب می دانند ولی مایه تعجب است اگر بدانید او خود را در مرکز تلفن آمریکا، به عنوان مشاور خانواده و روانکاو معرفی نموده است. از بسياری جهات ديدگاه اريكسونی نسبت به هيپنوتراپی، نمايانگر شكست واقعی روش سنتی هيپنوتيزم است. اين مدل به آرامی و در طی سالها شكل گرفت و پس از مرگ "ميلتون اريكسون" بود كه به صورت سيستماتيك،كتبا ثبت شد.

اریکسون همیشه بر این نکته تأکید می‌کرد که متخصص درمان، با افکار سر و کار دارد نه با واژگان. وقتی هنگام هیپنوتیزم ‌درمانی با سوژه صحبت می‌کنید، در واقع منبع اطلاعات او را مورد خطاب قرار می‌دهید. واژگان مورد استفاده او را تغییر می‌دهید تا او را به سوی منبعی دیگر راهنمایی کنید. منظور از واکنش درمانی، دسترسی به منبعی جدید است. سوژه همچنان سوژه است، زیرا نمی‌داند چگونه از منبع‌های گوناگون به شکلی ماهرانه استفاده کند. اریکسون معتقد بود این منبع‌ها سطوح فوق‌العاده فرآیند ارتباطی هستند. برقراری ارتباط رده بالا، یعنی ایجاد ارتباط (در سطحی بالاتر یا ثانوی) با موضوع ارتباط (در سطحی عادی یا اولیه). ارتباط در رده‌های بالا معمولاً نیمه هشیارانه انجام می‌شود. شما همیشه با این سطح از ارتباط سر و کار دارید، چون مفهوم سطح اولیه ارتباط را تعیین می‌کنند. ریشه مسائل روانی در آن است که آگاهی انسان به یکی از سطح‌های اولیه محدود می‌شود.

اریکسون با استفاده از رویکردهای غیرمستقیم هیپنوتیزم‌ درمانی با ساختار سطوح رده بالای ذهن، سر و کار داشت و به سطح اولیه تجربه آگاهانه نمی‌پرداخت. بیماران معمولاً نمی‌دانند متخصص درمان چه کاری انجام می‌دهد، زیرا سطح اولیه آگاهی و هشیاری آن‌ها را محدود می‌کند. سطوح رده بالا نیمکره راست را به فعالیت وا می‌دارند. به این ترتیب، شکل عجیبی از زندگی را تجربه می کنیم که خاصیت درمانی نیز دارد. پس ضروری است که دانش خود را در مورد نیمکره راست بیشتر کنیم تا به آن چه در گذشته، عرفان، هنر و سبک‌های معنوی درمان نامیده می‌شد، پی ببریم.

برای بررسی مفصل این موضوع به کتاب دیگر مؤلف این كتاب با عنوان درمان روح مراجعه کنید. طبق اظهارات اریکسون فراگیری هشیار باید با فراگیری نیمه هشیار ادغام شود. وقتی به سطح خلسه هیپنوتیزم برسید می‌توانید تضاد، ترس بیمار گونه و یا اضطراب را برطرف کنید. اگر در حالت بیداری کاری انجام ندهید، سوژه همچنان اضطراب و ترس بیمار گونه را حس خواهد کرد. اریکسون فکر می‌کرد هنگام درمان سوژه باید روش‌های موجود را با شخصیت و مسائل او وفق دهیم.

 

milton_erickson

او الگویی سه مرحله‌ای پیشنهاد کرد:

1.چگونه می‌توان مکانیسم ذهنی و فرآیندهایی که افکار را در ذهن سوژه تداعی می‌کنند به شکلی استفاده کنیم که روش القایی هیپنوتیزم منحصر به فرد برای آن سوژه ایجاد شود؟

2.چگونه می‌توان مکانیسم و سایر فرآیندهای ذهنی سوژه را طوری به کار گرفت که تمام پدیده‌های هیپنوتیزمی را راحت تجربه کند؟

3. حالا از آموزش‌های هیپنوتیزمی استفاده می‌کنیم تا به سوژه کمک کنیم برای مسائل خود راه حلی مناسب و منحصر به فرد پیدا کند.

به عنوان مثال، وقتی سوژه را در خواب مصنوعی فرو می‌بریم، اگر به او مقاله یا کتاب بدهیم و زمانی که می‌خواهد آن را بگیرد حواس او را پرت کنیم، جمود خلسه‌ای در وی ایجاد می‌شود. بازوی سوژه در حالت جمود خلسه‌ای مدتی بی‌حرکت می‌ماند، گویی هنوز منتظر است تا کتاب را به او بدهیم. در چنین لحظه‌ای که دست و بازوی سوژه معلق و ذهن او نیز بلاتکلیف و باز است. در چنین لحظه‌ای متخصص درمان می تواند این خلاء را با تلقین مناسب پر کند. در چنین لحظه‌ای سوژه از خود می‌پرسد: او از من می‌خواهد چه کار کنم؟ و آماده است که هر آن چه به او می‌گوییم اجرا کند. خواب مصنوعی صرفاً با تکرار و تمرین حاصل نمی‌شود. بلکه باید توان سوژه را برای پذیرش و واکنش به افکار نیز تسهیل کرد.
اریکسون رویکرد خود را نسبت به جمود خلسه‌ای طوری طراحی می‌کند که توجه سوژه جلب و معطوف شود و آمادگی پذیرش تلقین‌های بیشتر را داشته باشد. بنابراین، جمود خلسه‌ای برای ایجاد حالت خلسه و ارزیابی استعداد پذیرش سوژه روشی مطلوب است. سایر پدیده‌های هیپنوتیزمی را می‌توان بر پایه آن بنا کرد.
وقتی توجه سوژه به محرک‌های متعادل عضلانی که در جمود خلسه‌ای وجود دارند معطوف می‌شود، سوژه از سایر حس‌های بدن غافل می‌شود، تا حدی بی‌حس و بیهوش شده و درد را حس نمی‌کند. این تداعی ذهنی در سطحی هشیار پدید می‌آید و اطلاعاتی نیز در اختیار ذهن نیمه هشیار قرار می‌دهد، طوری که می‌تواند واکنش رفتاری مناسبی بروز دهد.

آموزش ها و روشهای دکتر "میلتون اریکسون" بطورگسترده ای توسط جان گریندر(John Grinder) و ریچارد باندلر (Richard Bandler) ترویج شد. این دو، شیوه ای بنام برنامه ریزی نرولینگوستیک (NLP) ابداع نمودند که دربرگیرنده بسیاری ازشیوه های کاری اریکسون است.
در مجموع روش هيپنوتراپی "ميلتون اريكسون" در عين كاربردی بودن، بسيار پيچيده بوده و استفاده از آن نيازمند آموزش در دوره های ويژه ای است. برای آگاهی از ليست مراكز و كارگاه های آموزشی آن بايد با موسسه "ميلتون اريكسون" در فونيكس و آريزونای آمريكا تماس حاصل نمائيد.

چند مورد ازكاربردهای هیپنوتیزم اریكسونی در مشاوره ودرمان:

 

1.ترك اعتیاد به مواد مخدر


2. لاغر شدن و بدست آوردن تناسب اندام 3.كسب آرامش و بازیافت خواب


4.تقویت دروس و تحصیل


5. از بین بردن استرسها و اضطرابها


6. موفقیت در ارتباطات عاطفی و خانوادگی


7. تقویت نیروهای فكری و ذهنی


8. باز يابی نشاط و امید

9.موفقیت در كار

10. جایگزینی خاطرات نامطلوب

11.از بین بردن ترسها 12.رفع بعضی از سردرد ها چنانچه ریشه فیزیولوژیكی و پاتولوژیكی نداشته باشد

13.درمان اختلالا ت جنسی


14.تقویت شتابها و كیفیات ورزشی


15.زایمان بدون درد

16.دندانپزشكی بدون درد


17.برطرف كردن یبوست ها و درمان شب ادراری

 

مختصری درباره ی زندگی آقای میلتون اریکسون

 

milton ericsson family


ميلتون اريكسون بنيانگذار تراپي استراتژيك و برنامه ريزي ذهني مي باشد كه سيستم روان درماني او را هيپنوتيزم اريكسوني مي نامند. مي توان گفت وي در جهت حل مشكلات بيماران از استراتژي و محرك هايي استفاده مي كرد كه در زمان او كاملاً جديد بود. وي به آن ترتيبي كه مايل بود، بيماري را تحت كنترل خود مي گرفت و به درمان آن مي پرداخت. اريكسون (نابغه برنامه ريزي هاي ذهني)، در يك خانواده پرجمعيت به دنيا آمد. پدرش مزرعه دار بود و به كشاورزي و دامپروري اشتغال داشت. وي از كودكي سعي مي كرد در مواجهه با مشكلات مختلف به گونه اي ديگر به آنها بنگرد، به طوريكه هميشه از ابعاد مختلف به خصوص از طريق مقاومتي كه در سوژه ايجاد مي گشت با آن برخورد مي نمود كه به اين پديده فكر معكوس مي گويند.

وي در طول زندگي اش حتي در زمان كودكي كارهاي خارق العاده اي از خود نشان داد، طوريكه حتي برادرها و خواهرهاي بزرگترش نيز از او به عنوان يك نابغه ذهني ياد مي كردند. در سن 18 سالگي بيماري (ام اس) وجود او را در برگرفت و باعث زمين گير شدنش شد. اما اريكسون كه همزمان صاحب يك خواهر شده بود، با پيروي (مدل برداري) از اين نوزاد توانست سلامتي و توانايي جسماني اش را به راحتي و در كمتر از يك سال دوباره باز يابد. پس از آن به رشته پزشكي روي آورد و در اين رشته، دكتراي خود را گرفت و بعلت علاقمندي به سيستم رواني، در روان درماني و حتي نورولوژي نيز به درجه ي دكترا رسيد. وي در اوايل زندگي اش و پس از تحصيلاتش به شهرهاي مختلفي سفر كرد و در سمت هاي گوناگوني، در تيمارستان ها و بيمارستان هاي عصبي فعاليت كرد و سرانجام به فنيكس، محل تولد خود بازگشت و مشغول به درمان، تنها از طريق استراتژي و برنامه ريزي اي كه از ابداعات خود وي بود شد. موفقيت او چنان چشمگير بود كه از همه نقاط امريكا به سراغش مي آمدند و كساني كه نتوانسته بودند هيچ درمانگر خوبي را بيابند و از همه جا نااميد گشته بودند، با مراجعه به وي، به نتيجه دلخواه خود و به يك درمان واقعي مي رسيدند. او عليرغم ثروت قابل توجه اش، در منزلي ساده در فنيكس زندگي مي كرد و محل كارش همواره در منزل خودش قرار داشت، مخصوصاً كه سعي مي كرد بيمارانش با نوع زندگي وي كه در خانواده اي متوسط بود آشنا شوند. خانواده اي كه در آن، اعضاء خانواده نسبت به هم احترام خاصي داشتند و هر شخص مسئوليت خاص خود را به عهده داشت. براي ميلتون اريكسون مهم بود افرادي كه به وي مراجعه مي كنند، شاهد اين ارتباط باشند. هرچند كه بيماري (ام اس) در سن60 سالگي ديگربار به سراغش آمده بود و مانع نوشتن وي مي شد، خودش نيز زياد مايل به نوشتن نبود. با اين همه، شاگردانش گفته ها و سمينارهايش را روي كاغذ مي آوردند و بنابراين صدها مقاله از خود بر جاي گذاشت.

از شاگردان وي مي توان به جي هالي و گريگوري بتسون اشاره كرد. علاوه بر درمان هاي استراتژيكي كه از طريق او به دنياي درمان اختلالات رواني وارد شده بود، متافور نيز كه قسمت ديگري از بخش هاي درماني اختلالات ذهني است توسط وي شكل گرفت. براي وي ايجاد يك متافور در هر لحظه و هر موقعيتي امكان پذير بود و بدين ترتيب توسط متافور كه نوعي درمان از طريق ايجاد داستاني غيرواقعي و حتي يك تشابه ساخته شده بود، تأثيرات بسيار زيادي بر روي مشكل فرد مي گذاشت.

متافور را به دو گونه مورد استفاده قرار مي دهند كه در استفاده از آن بايد بسيار دقيق عمل كرد تا سوژه بتواند از طريق متافور راه حل مشكلش را باز يابد. چرا كه به صورت ظاهري و شايد سطحي ما نتوانيم در سوژه بيداري اي ذهني ايجاد نمایيم. حال آنكه از طريق متافور مي توانيم در ضمير ناخودآگاه وي مدلي مشخص از سوژه و مشكلش نمايان كنيم كه باز از طريق همين متافور مي توان راه حل مشكل را مشخص كرده و در جهت استفاده از اين راه حل قدم برداريم.

روش های خود هیپنوتیزم


استاد کابوک در کتاب خود هیپنوتیزم روش های خود هیپنوتیزم را به سه دسته تقسیم کرد:

 

1- خود هیپنوتیزم اروپایی ، امریکایی

2-خود هیپنوتیزم به روش هندی

3- خود هیپنوتیزم به روش ایرانی

 

شاید در نگاه اول کمی عجیب به نظر برسد که در بین روش ها هیپنوتیزم ایرانی نیز وجود دارد.

بله استاد کابوک با تحقیق و مطالعه بروی عرفان ایرانی و اعمال دراویش به نتایج حیرت انگیری رسید که با مطرح کردن آن در مجامع بین الملی در آن زمان اعجاب و تحسین همگان را بر انگیخت ولی متاسفانه بعد از فوت استاد کابوک و به خصوص با سیاستی که قانون در مقابل دراویش و کلا مباحثی که به نحوی حکایت از طریقت دارد و شائبه برانگیز است در پیش گرفته این بخش از تحقیقات استاد کابوک دنبال نشد ولی علاقه مندان به هیپنوتیزم با مطالعه کتاب خود هیپنوتیزم می توانند این نوع روش را نیز تجربه کنند و به قدرت و تاثیر گذاری آن پی ببرند.

در مورد خود هیپنوتیزم اروپایی امریکایی نیز استاد کابوک به تشریح توضیح داده که مراحل خلسه چیست و آن را به روش استاد هاری آرونز به شش مرحله تقسیم بندی کرده است که یک شخص با قرار گرفتن در حالت آرامش و ایجاد ریلاکس و شکستن دفاعهای ناخودآگاه ذهن را به سمت فرکانس آلفا و قرار گرفتن در حالت هیپنوتیزم پیش می برد و با تلقین به نفس و استفاده از قوانین روانشناسی مانند قانون شرطی شدن که به قانون پاولف معروف است یا با تصویر سازی خلاقانه که به قانون ویلیام جیمز مشهور است میتوان یک ذهن ایده آل ساخت و این روش علمی ترین و به دور از هر نوع گرایش عرفانی یا مذهبی می باشد و در مراکز علمی دنیا و دانشگاه های معتبر اصولا این روش را تدریس میکنند و اما روش هندی که استاد کابوک در کتاب خود هیپنوتیزم خود بدان اشاره کرده است شامل مدیتشن ها و روشهای هندی و عرفان کهن یوگا می شود که برای اولین بار در یک کتاب فارسی اصطلاحات یوگا به زبان قابل تفهیم برگردان شده و این یکی از قدرتها کتاب خود هیپنوتیزم استاد کابوک است.

در زیر چند روش را به عنوان روشهای خود هیپنوتیزم برای شما نام میبرم که انشالله اگر عمری باشد برای هر کدام یک آموزش کامل قرار خواهم داد:

1- هیپنوتیزم به روش میلتون اریکسون یا هیپنوتیزم پوشیده

2- هیپنوتیزم به روش ریلاکس پیشرونده

3- هیپنوتیزم به روش تمرکز بروی شمع

4- هیپنوتیزم به روش تمرکز روی نقطه سیاه یا هیپنودیسک ها

5- هیپنوتیزم از طریق تنفس و تنظیم تنفسهای پریودیک

6- هیپنوتیزم به روش اکتیو یا فعال که با خسته کردن جسم انجام میشود

7- هیپنوتیزم به روش سردرگم کردن ذهن

8- هیپنوتیزم به روش تکرار ذکر

9- هیپنوتیزم به روش اجباری

10-هیپنوتیزم به روش سولفوروژی

11-هیپنوتیزم به روش قفل شدن دستها

12-هیپنوتیزم به روش سیر قهقرایی

13- هیپنوتیزم به روش باز و بسته کردن چشمها

14-هیپنوتیزم بوسیله گوش کردن به امواج مغزی که جزو جدید ترین دستاوردهای این رشته است

و ده ها روش دیگر که انشالله در آینده ای نزدیک برای آنها مقالات و مستنداتی ارائه خواهم داد...

راهنمای استفاده از فرکانسها و امواج هماهنگ کننده مغز


امواج هماهنگ کننده مغزی موسیقی نیستند. لذا گوش دادن انفعالی و عدم فراهم کردن شرایط مورد نیاز نتایج مطلوبی را به دنبال نخواهد داشت، علاوه بر این مانند هر تمرین ذهنی دیگری تداوم، نظم و پشتکار متضمن حصول نتایج دلخواه خواهد بود.

از آنجاییکه فرکانسهای تداخل دو گوشی بر اساس این واقعیت که هر یک از گوشها فرکانس متفاوتی را می شنود، لذا استفاده از هدفون استریو ضروری بوده و در صورت عدم دسترسی به هدفون و یا عدم احساس راحتی با آن با ایجاد فاصله مناسب بین دو بلندگو بطوریکه سر بین آن دو قرار گیرد، میتوان از آن استفاده کرد.

ولوم صدا را طوری تنظیم کنید که کاملاً احساس راحتی نمایید و بلندی صدا موجب حواس پرتی شما نشود. توجه داشته باشید که ولوم در کمترین مقدار خود می تواند تنظیم شود بطوریکه صدا به سختی شنیده شود ولی در عین حال 100% موثر واقع گردد .

در مدت زمان گوش دادن به امواج هماهنگ کننده مغزی، اتاق را نیمه تاریک کنید ( به غیر امواج مربوط به مطالعه ) و ترتیبی دهید که کسی مزاحمتان نشود، تلفن را قطع کرده و در وضعیت درازکش قرار بگیرید ولی مراقب باشید که به خواب نروید. در صورت آشنایی با روشهای نشستن مدیتیشن، آنها را نیز می توان امتحان کنید.

برخی از اصوات هماهنگ کننده مغزی در حالت نشسته و عادی نیز می توانند مورد استفاده قرار بگیرد مانند موج مربوط به افزایش قدرت یاد گیری که در هنگام مطالعه گوش داده می شود.

مدت زمان مناسب برای انجام تمرین روزانه حدود 30-20 دقیقه می باشد. برخی از امواج از این میزان بیشتر هستند و بتدریج می توانید مدت تمرین را به حد اکثر زمان فایل صوتی برسانید.

بطور خلاصه: در زمان گوش دادن به امواج هماهنگ کننده مغزی بدون کنجکاوی صرفاً گوش دهید و سعی نکنید آنها را تجزیه و تحلیل نمائید. از نظر بدنی ریلکس، از نظر هیجانی آزاد و از نظر ذهنی آرام باشید.

محیط نیمه تاریک بدون سر و صدا و دارای درجه حرارت مناسب باشد. وضعیت درازکش، دستها در طرفین، زیر سر زیاد بلند نباشد، لباسها راحت و گشاد، چشمها بسته، تنفس آهسته و عمیق.

اخطار!

افراد زیر مجاز به استفاده از امواج هماهنگ کننده مغزی نمی باشند:

* افراد مستعد به صرع و تشنج

* افرادی که از پیس میکر استفاده می کنند

* افراد مبتلا به آریتمی ها ( بی نظمی های ضربان قلب ) و بیماریهای دیگر قلبی

* افرادیکه از داروهای محرک، روانگردان و آرامش بخش ها استفاده می کنند

* بیماران مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی مگر با توصیه پزشک معالج

راهنمای استفاده از فرکانسها و امواج هماهنگ کننده مغز
انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۵

برچسب های مهم

دستور العمل استفاده از امواج مغزی


به راستی موفقیت آسانتر از آن است که مردم ما به دنبال مسائل پیچیده مغزی در آن هستند. شما تحت هیچ عنوانی نیاز به مسائل مرموز مغزی ندارید که به موفقیت دست یابید. امروز بسیار شایع است که امواج مغزی متفاوت میتواند موجب موفقیت افراد بشود. حال سوال این است:

  1. ماهیت این امواج چه هستند؟
  2. آیا مورد تایید هستند یا خطرناک میباشند؟
  3. آیا فروشنده های این امواج در خارج از کشور میتوانند بر اساس علم مهندسی مغز این امواج را تایید نمایند؟
  4. چگونه امواج استاندارد و مخرب را از همدیگر شناسایی نماییم؟

 

ماهیت امواج مغزی:

ماهیت فیزیولوژی هر موج تشکیل شده از دو لایه فرکانسی است که کار شبیه سازی ذهنی با اشخاصی که محققین آزمایشگاهی بر روی آنها کار میکنند را انجام میدهند. محققین چندین نفر از افراد که در یک موضوع مشترک با هم همراستا هستند مثلا چند ثروتمند، چند بیمار، چند فقیر، چند معتاد، چند نفر چاق و ... را انتخاب میکنند و در آزمایشگاه به سر آنها سنسورهای مخصوص اندازه گیری فرکانس را متصل میکنند. در هر دستگاه فرکانس ذهنی آنها ثبت میشود و از کنار هم قرار دادن آن امواج، محققین یک فرکانس مشابه بین تمام فرکانس های ثبت شده ی سوژه ها را میسازند تا بتواند یک شبیه سازی ذهنی در سایر افراد ایجاد کند.

 

اثرات این امواج بر شخص شنونده:

  • بالا رفتن قدرت خلوص تمرکز ذهنی
  • به هر چیزی فکر میکنید میتوانید آن را تجربه نمایید
  • جذب اهدافی که در ذهنتان با تردید و شک همراه است
  • هیچ اعتیادی در فرد شنونده ایجاد نمیکند
  • تجربه حوادث مطلوب و ثبات مثبت اندیشی
  • تجربه آرامش درونی و کنترل ذهن خود

 

دستور العمل اجرایی شنیداری:

  • افرادی که دارای بیماری هایی مانند صرع، تپش و مشکلات قلبی، اختلالات عصبی، فشار خون، میگرن و نظیر آن هستند که مربوط به مغز میشود، اکیدا به این امواج گوش ندهند.
  • در حین رانندگی، کار با ماشین آلات سنگین، عصبانیت زیاد که نیاز به تمرکز بالا دارند، به این امواج گوش ندهند.
  • برای بهره بردن حداکثر امواج مغزی مخاط بینی خود را کاملا خالی کنید. صورت، مچ دست و پای خودتان را با آب گرم و صابون قبل از گوش کردن بشویید.
  • شما هر بار بعد از شنیدن امواج یا حتی موسیقی که بیش از مدت 30 دقیقه هستند، به علت تجمع باکتری ها در گوش باید بهداشت شنیداری گوش را رعایت نمایید. به همین منظور قبل و بعد از شنیدن با دستمال کاغذی نرم گوش تان را تمیز کنید. اجرام باقی مانده در گوش میتواند قدرت شنوایی تان را کاهش دهد.
  • حالت خاصی برای شنیدن امواج توصیه نشده است، بنابراین میتوانید به صورت نشسته، ایستاده، خوابیده، پیاده روی و یا ورزش به این امواج گوش بدهید.

یادآوری بسیار مهم:

ماهیت ساختن این امواج نسل جدید بر پایه شبیه سازی ذهنی شنونده است و در پس زمینه این موج شخص سازنده در فریم های افتان و خیزان موج کلمات کلیدی جذب خواسته را تکرار کرده استکه شما در مرحله ابتدایی نمیشنوید. این موضوع یک دانش کاملا تخصصی است که نیاز به تحقیقات منظم دارد. حتما حین گوش دادن به امواج در مورد اهداف و خواسته های خودتان تفکر کنید و بعد از مدتی متوجه خواهید شد که چه رویدادهای جالبی در زندگی تان رخ خواهد داد.

 

توجه:

اگر برخی از دوستان در هنگام شنیدن این امواج هیچ گونه آرامش ملایمی را در خود حس نمیکنند، لطفا دیگر به این امواج گوش نکنند زیرا ساختار طراحی شده آنها ابتدا حاکم کردن آرامش در ذهن و احساس خوب است و بعد غرق شدن در خواسته های ذهنی تان.

 

چگونگی تاثیر اصوات هماهنگ کننده مغزی


الگوهای امواج مغزی

الکترو آنسفالو گراف دستگاهی است که فعالیت الکتریکی مغز را نشان میدهد. آزمایشگاههای متعددی درسراسرجهان با این وسیله مطالعات و تجربیات زیادی برای درک بهتر 4 الگوی اصلی امواج مغزی ( بتا . تنا . دلتا ) انجام داده اند.
هر فرکانس دارای ویژگی مشخصی میباشد و حالت مشخصی از آگاهی را ایجاد میکند. امواج بتا ( 14 سیکل در ثانیه و بالاتر) نشان دهنده وضعیت بیماری عادی و هنگامی که توجه فرد جهان خارج میباشد امواج الفا( 13-8 سیکل در ثانیه)در زمان خیال پردازی مدیتیشن سبک هنگامی که چشمها بسته هستند . امواج تنا( 7-4 سیکل در ثانیه ) در هنگام خواب و مدیتیشن عمیق و امواج دلتا ( 3- 5 /. سیکل در ثانیه ) در هنگام خواب عمیق و مدیتیشن های بسیارعمیق رخ میدهد. مطالعات انجام شده نشان دهنده آن است که ارتشاعات ناشی از اصوات ریتمیک تاثیر عمیقی روی فعالیت مغزی دارند. شمنها از اصوات ریتمیک متناوب تولید شده توسط طبل برای انتقال اگاهی و سفرهای خارج از کالبد به جهان های درون استفاده میکنند.

(شَمَن‌باوری یا شمنیسم به انگلیسی: Shamanism نام یک رشته باورهای سنتی در برخی اقوام بدوی است. که از دوران پیش از تاریخ در سراسر جهان وجود داشته است.)

راهبان تبتی با استفاده از مانتراهای ریتمیک و یکنواخت برای ورود به وضعیتهای مدیتیشن عمیق استفاده میکنند. اثرات مشابهی در شنوندگان این مانتراها نیز مشاهده شده است. ریتم های ملایم و ضربان دار نیز به طریق متشابهی عمل میکنند. به این صورت که ریتم مورد نظر توسط کامپیوتر تولید میشود. این ریتم بسیار دقیق و یکنواخت بوده و میتواند برای ایجاد حالت های مطلوب مغزی استفاده شود. این حالت بسیار شبیه تنظیم کردن یک رادیو روی ایستگاه مشقی میباشد.

 

با تکنولوژی اصوات همانگ کننده ی مغزی میتوانیم آگاهی خود را روی دامنه ی وسیعتری از وضعیت های مغزی تنظیم کنیم:


هوشیاری، تمرکز، توجه، ریلکسیسن، تجسم، خلاقیت، الهام، حافظه، مدیتیشن، خواب عمیق، و جدایی آگاهی.


مانند امواج صوتی ، مغز و ارتشاعات مخصوص به خود را داشته و از آنها جهت ارتباط با قسمتهای دیگر بافت عصبی و بخش های مختلف بدن استفاده میکند.
دستگاه EEG با اندازه گیری پالسهای حاصله نورونها که بر حسب سیکل در ثانیه بیان میشود امواج مختلف مغزی را تشخیص میدهد همانطور که ذکر شد امواج بتا در حد فاصل40-13 قرار داشته و با تمرکز بالا و هوشیاری توسعه یافته مرتبط میباشد. برخی از دانشمندان عقیده دارند که فرکانس بتای 40 هرتز کلید ادارک میباشد.

دستگاه EEG
امواج الفا در حدود 12-7 قرار گرفته ریلکسیشن عمیق مرتبط می باشد ولی نه یک مدیتیشن کامل، در الفا ما شروع به دستیابی به ثروت عظیم خلاقیت میکنیم که درست در زیر سطح هوشیاری آگاه ما قرار گرفته است الفا در حقیقت دروازه ورود وضعیت های عمیق تر اگاهی میباشد. همچنین آلفا محل فرکانسی است که به عنوان فرکانس روز نانس میدان الکترو مغناطیسی زمین زمین شناخته میشود.
تتا در حد فاصل 4-7 هرتز قرار داشته و ناحیه ی شگفت آوری که میتوانیم آن را مورد مکاشفه قرار دهیم تتا به عنوان وضعیت سایه ی روشن آگاهی نیز شناخته میشودبه طور معمول ما به صورت خیلی گذرا در هنگام بر خواستن از خواب ( دلتای عمیق ) و یا هنگام فرورفتن در آن را تجربه میکنیم. در رویاهای، تصویر زنده زنده لحظه ای در مقابل چشم ذهنی در وضعیت تتا رخ میدهند و در این حالت ما مستعد دیافت اطلاعاتی ماورای وضعیت عادی آگاهیمان هستیم. همچنین تتا دروازهای برای یادگیری و حافظه شناخته شده است . مدیتیشن تتا باعث افزایش خلاقیت ، تقویت قدرت یادگیری، کاهش استرس و بیدار شدن قدرت اشراق و توانائیهای دیگری در زمینه ادراک فراحسی می شود.
امواج دلتا در حدود 4-0 هرتز قرار می گیرند. دلتا با حواب عمیق مرتبط می باشد. علاوه بر این فرکانسهای خاصی در محدوده دلتا باعث ترشح هرمون رشد که در بهبود بیماریها و ترمیم بافتها موثر است می شوند. این امر توضیح دهنده ضرورت یک خواب آسوده و عمیق در فرایند بهبود امراض می باشد.


ریتم، هماهنگی


ماهیت هستی ریتم است. هر چیزی در حال حرکت به سوی ریتم اصلی خود می باشد. از مدارهای گردشی الکترون و پروتون گرفته تا مدارهای عظیم سیارات . ستارگان و کهکشانها ، ریتم در موجودات زنده با وضوح بیشتری مشاهده می شود . از ضربان مداوم قلبی تا سیکلهای تنفسی. حدود فرکانس شنوایی انسان 20000- 20 هرتز می باشد. ما فرکانسهای خیلی پایین را نمی توانیم بشنویم اما می توانیم آنها را به عنوان یک فرآیند درک کنیم. هماهنگ کردن به معنای این است که ارتعاشات یک شیی می تواند باعث ایجاد نوساناتی با فرکانس یکسان در یک شی دیگر شود. ریتم های خارجی می توانند یک تأثیر مستقیم بر روی فرآیند های فیزیولوژیک و سایکولوژیک شنونده داشته باشد . ثابت شده است ریتم های کمتر از 70- 48 سیکل در ثانیه با تغییر الگوهای امواج مغزی باعث کاهش ضربان قلب و تعداد تنفس می شوند.


فرکانسهای تداخل دو گوشی و اصوات هماهنگ کننده مغز


اینطور به نظر می رسد که رسیدن به وضعیتهای فوق عادی، ادراک فرا حسی و توانائیهای فرا روانی نیازمند تمرینات منظم و مداوم تکنیکهای باستانی نظیر مدیتیشن، مانترا، یوگا، اشکال مدرن شده آموزشهای اسراری مانند ریلکسیشن عضلانی پیش رونده ، خود هیپنوتیزم و بیوفیدیک می باشد. اما مشکل اصلی آن است که برای رسیدن به نتایج دلخواه با استفاده از این روشها نیاز به زمان طولانی و نظم و پشتکار زیاد می باشد.

اما در حال حاضر راه آسانتری نیز وجود دارد. تکنولوژی جدیدی که می تواند ما را مستقیما ً به وضعیتهای سود مند مدتیشن و ادراک توسعه یافته هدایت کند جایی که می توان از قدرت پیوند ذهن و بدن سکوی پرتابی ساخت برای رسیدن به حد اکثر کارایی ذهنی و بدنی این روش جدید از امواج صوتی برای انتقال شنونده به فرکانسهای برتر آگاهی استفاده می مند. وضعیتهایی از آگاهی که تحولات عمیقی در آن رخ می دهد . هنگامی که سیکلهای صوتی خالص و دقیق با فرکانسهای متفاوت ا طریق یک هدفون استریو به مغز میرسد دو نیمکره مغزی در هماهنگی با یکدیگر عمل می کنند و در حقیقت سیکنالهای صوتی خارجی شنیده نمی شود و آنچه که توسط مغز درک می گردد یک سیکنال سوم مجازی به نام فرکانس تداخل دو گوشی است. سلولهای مغزی در پاسخ به فرکانس تداخلی دو گوشی در هماهنگی کامل با یکدیگر مرتعش می شوند. اصوات هماهنگ کننده مغزی بدون تلاش زیاد، فعالیت مغز را بسوی الگوهای بسیار ویژه، سازمان یافته و منسجمی هدایت می کنند.


این امر باعث دسترسی به وضعیتهای جالب توجه آگاهی توسعه یافته میشود. هنگامی که سیکنال با فرکانس 100 سیکل در ثانیه به داخل یک گوش و فرکانس 110 بطور همزمان به گوش دیگر وارد می شود. فرکانس تداخل دو گوشی که توسط مغز درک می گردد تفاضل دو فرکانس مذکور یعنی 10 سیکل در ثانیه خواهد بود. شما بجای شنیدن دو فرکانس متفاوت، در واقع صوت ریتمیک و آرامبخشی را خواهید شنید که فرکانس آن 10 سیکل در ثانیه می باشد. این فرکانس در محدوده ریلکس کننده امواج مغزی آلفا قرار دارد.
علاوه بر هدایت فعالیت مغز به طرف وضعیتهای کاملا اختصاصی نظیر بتا ( تمرکز و ادراک ) و آلفا ( ریلکسیشن و تجسم ) تتا ( مدیتیشین، یاد گیری و حافظه ) و دلتا ( خواب و شفا ). آهنگ ریتمیک فرکانسهای تداخل دو گوشی باعث ایجاد تعادل در نیمکره های راست و چپ مغز شده و و ضعیت جالب توجهی به نام هماهنگی نیمکره ها می شود.

معلوم شده است که پدیده مذکور توام با افزایش خلاقیت، سرخوشی، افزایش تمرکز، آرامش عمیق و افزایش تواناییهای یادگیری می باشد.

با تکنیکهای پیچیده ای فرکانسهای تداخل دو گوشی به صورت چند لایه در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این فرکانسها ی چند لایه باعث فعال شدن گروههای مختلف سلولهای مغزی با فرکانسهای متفاوت می شوند.

فرکانسهای تداخل دو گوشی چگونه باعث تغییر سطح آگاهی می شوند؟


فرکانسهای تداخل دو گوشی از طریق سیستم شبکهای فعال کننده مغز بر روی آگاهی اثر میکند. این سیستم مسئول کنترل بیداری، توجه و هوشیاری می باشد . تفسیر ، پاسخ و واکنش نسبت به اطلاعات دریافتی توسط سیستم شبکه ای مغز و تحریک تالاموس و قشر مغز توسط آن اداره می شود. همچنین سیستم شبکه ای فعال کننده مغزی مسئول کنترل توجه و میزان هوشیاری می باشد.

گوش دادن به فرکانسهای تداخل دو گوشی باعث ارائه اطلاعات به سیستم شبکه ای فعال کننده مغزی می شود. این امر به دلیل پذیرفتن فرکانسهای منحصر بفرد دو گوشی موجی شکل به عنوان الگوهای امواج مغزی توسط این سیستم می باشد . این اطلاعات شامل کاراکتر، کیفیت و دیگر ویژگیهای حالتی از آگاهی که فرکانسهای دو گوشی رائه می کنند می باشد در صورتیکه تحریکات داخلی بدن، احساسات، روحیات، عقاید و تحریکات حسی خارجی در تعارض با این اطلاعات نباشد سیستم شبکه ای فعال کننده مغزی وضعیت آگاهی را در تطابق با تحریک فرکانسهای دو گوشی تغییر خواهد داد . این امر در حقیقت ناشی از کارکرد طبیعی مغز در حفظ هموستاز ( تعادل داخلی ) می باشد. مغز به صورت خود کار و فعالانه کلیه کارکردهای بدن را برای حفظ هموستاز تنظیم می کند.

در طی یک فعالیت طبیعی و مداوم در جهت حفظ هموستاز، سیستم شبکه ای بصورت فعالانه نسخه برداری قشر مغز از امواج مغزی جاری را زیر نظر داشته و تداوم می بخشد ( مگر اینکه دلیل دیگری برای ایجاد تطابق با اطلاعات جدید ناشی از منابع داخلی و یا تحریکات حسی خارجی وجود داشته باشد.) بهر حال بدلیل وجود ویژگیهای مشابه با امواج مغزی طبیعی و تداوم فرکانسهای صوتی تداخل دو گوشی ، سیستم شبکه ای باعث شروع نسخه برداری قشر مغز از تحریکات فرکانسهای دو. گوشی می شود. با این باور که این فرکانسها در حقیقت امواج جاری مغزی می باشد . با گذشت زمان سیستم شبکه ای محیط داخلی و خارجی بدن و وضعیت آگاهی را به منظور تعیین لحظه به لحظه تناسب آن برای مقابله با شرایط موجود بررسی می کند . تا زمانیب که تعارض وجود نداشته باشد سیستم شبکه ای به طور طبیعی به تنظیم کاراکتر، کیفیت و ویژگیهای آگاهی با اطلاعات حاصله از الگوهای مشابه با امواج مغزی اصوات هماهنگ کننده مغزی ادامه خواهد داد.

دانلود رایگان کتاب الکترونیکی چرا هیپنوتیزم یک علم قدرتمند و بسیار تاثیرگذاره؟


در این کتاب الکترونیکی قصد داریم درباره ذهن صحبت کنیم،اصلا ببینیم این ذهن چی هستش، چه قدرتی داره و چطوری میشه ازش استفاده کرد تا خیلی راحت، اهداف و آرزوهایی که در زندگی داریم رو خلق بکنیم.

 

نکته جالب اینه که اگه شما این ذهن رو بشناسی و کامل با جزئیات اون آشنا بشی، واقعا تعجب میکنی و شگفت زده میشی که این ذهن چه قدرتی داره و تو با کنترل کردن و پروگرم کردن اون میتونی خالق زندگی خودت بشی. حس کنی که سوار بر زندگیت هستی و با جرات و اطمینان میتونی بگی که من خودم دارم زندگیم رو میسازم. اگه خوبه کار خودمه و اگر هم بده بازم خودم ساختمش...

 

 

 

چرا هیپنوتیزم یک علم قدرتمند و بسیار تاثیرگذاره؟

 

چرا هیپنوتیزم میتونه در زمان بسیار کوتاه نتایج بسیار شگفت انگیزی رو به شما بده؟

 

برای اینکه به این سوال پاسخ بدیم،لازمه که ساختار ذهن رو بشناسیم...



مطالب تصادفی

  • کتاب الکترونیک ( ارائه;فرمول سری یک میلیونر اینترنتی )
  • فایل صوتی ببخش و رها شو! (فایل subliminal message- فایل هیپنوتراپی بی کلام)
  • دانلود موج مغزی استاندارد سه بعدی قانون جذب (فایل صوتی بیکلام-subliminal message)
  • فایل صوتی سحرخیز شو! (فایل صوتی بیکلام-subliminal message)
  • فایل صوتی نظم و انضباط شخصی! (فایل subliminal message- فایل هیپنوتراپی بی کلام)
  • فایل های سابلیمینال مسیج (Subliminal Message) چه هستند و چگونه عمل میکنند؟
  • ثروتمندانه خرج کن!!
  • بدون انتظار بازگشت ببخش!!!
  • چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟
  • چرا تغییر کردن سخته؟

مجله موفقیت و کامیابی